آشنایی با قرآن جلد 7
لطفا منتظر باشید ...
در قرآن مجيد اين سبك و روش زياد معمول است . مثلا وقتى مى خواهد بفرمايد :مردمان عالم و مردمان جاهل
نمى توانند برابر باشند
آن را به صورت استفهام ذكر مى كند : " قل هل يستوى الذين يعلمون و الذين
لايعلمون" ( 1) تو خودت بگو
آيا كسانى كه مى دانند با كسانى كه نمى دانند مانند يكديگرند ؟يا آيات
ديگرى در اين زمينه مانند :( " ام نجعل الذين امنوا و عملوا الصالحات كالمفسدين فى الارض ام نجعل
المتقين كالفجار " ) (2) اين آيه هم به همين صورت است و اين روش در تعليم و تربيت بسيار روش خوبى است . خداوند به اهل ايمان
خطاب مى كند .ببينيد خداى عالم در وحى خود به ما انسانها و مخلوقهاى ضعيف با چه صورتى مطلب را عرضه مى دارد ؟مثل
كسى است كه بخواهد قبلا از ما اجازه بگيرد و بعد سخنش را ذكر كند و اين چقدر در نفس و روح ما موثر است .مى فرمايد :
( " يا ايها الذين امنوا " ) اى اهل ايمان ! ( " هل ادلكم على تجار تنجيكم من عذاب اليم " ) آيا
شما را راهنمايى كنم به معامله و تجارتى كه شما را از عذابى دردناك برهاند ؟اين ( " هل ادلكم ) " آنقدر
به قول علماى ادب در آن " استعطاف " هست كه وقتى انسان فكر كند كه خداى عالم با ما كه بشر ضعيف هستيم به
اين صورت دارد صحبت مى كند[ نمى تواند نه بگويد] . گويا خداوند چنين مى گويد :آيا اجازه مى دهيد من شما
را يك راهنمايى كنم ؟حال مگر مى شود انسانى پيدا شود كه ببيند خداى عالم از او تقاضا كند كه آيا
اجازه هست من شما را يك راهنمايى كنم و بعد هم به طور
مجمل و سربسته بگويد اين راهنمايى
راهنمايى به معامله اى است كه شما را از عذاب دردناك نجات مى دهد
آن وقت اين انسان بگويد نه
[ اجازه نيست] ؟!