آشنایی با قرآن جلد 7
لطفا منتظر باشید ...
من قصد سوئى ندارم
فقط مى خواهم
روحت را از زندان بدنت آزاد كنم !
از جالينوس (1) نقل مى كنند كه گفته است من زندگى به هر شكل را بر مرگ ترجيح مى دهم
فقط من زنده باشم و
نفسم بيرون بيايد . مولوى به اين شكل نقل كرده كه جالينوس گفته است اگر راه زنده ماندن من منحصر در
اين باشد كه مرا در شكم يك قاطر كنند و سرم را از زير دم قاطر بيرون بياورند تا نفس بكشم
من اين طور
زندگى را بر مرگ ترجيح مى دهم
چون بالاخره زندگى
زندگى است و مرگ
مرگ است . ديگر كيفيت زندگى براى
او مطرح نيست
اصل زندگى برايش مطرح است . در اين مكتب مسلم است كه هميشه زندگى مورد آرزوست و مرگ به
هيچ شكل نمى تواند مورد آرزو باشد و ارزش مرگ صددرصد ارزش منفى است . اين هم يك مكتب .مكتب ديگرى وجود دارد كه مى گويد :مرگ براى بعضى از انسانها يك امر آرزويى است و براى بعضى از
انسانهاى ديگر امرى ضدآرزوست . بعضى از انسانها حق دارند كه مرگ را آرزو كنند
ولى آرزوى مرگ براى
بعضى از انسانهاى ديگر ضدمنطقى است . اين مكتبى است كه از يك طرف قائل به جاودانگى روح است و مى گويد
انسان با مرگ فانى نمى شود ولى از طرف ديگر مثل مكتب مانى نمى گويد كه انسان قبل از اينكه به اين دنيا
بيايد كامل بود و موجود كاملى را آوردند و در اينجا زندانى كردند و انسان فقط بايد زندانش را بشكند و
برود .