بیشترلیست موضوعات ولايت خلاصه گفتار اول سئوالات گفتار اول پيوندهاى امت اسلامى خلاصه گفتار دوم پيوندهاى امت اسلامى سئوالات گفتار دوم بهشت ولايت خلاصه گفتار سوم بهشت ولايت سئوالات گفتار سوم در پيرامون ولايت 1 خلاصه گفتار چهارم در پيرامون ولايت ( 1 ) سئوالات گفتار چهارم در پيرامون ولايت 2 خلاصه گفتار پنجم در پيرامون ولايت ( 2 ) سئوالات گفتار پنجم در پيرامون ولايت هجرت خلاصه گفتار ششم در پيرامون ولايت ( 3 ) ( هجرت ) سئوالات گفتار ششم توضیحاتافزودن یادداشت جدید
به سوى يك هدف در يك خط براه بيفتد و بخواهد تمام نيروهاى داخلى اش عليه قدرتهاى ضد اسلامى در خارج بسيج بشود احتياج به يك نقطه قدرت متمركز در متن جامعه اسلامى دارد , به يك نقطه اى احتياج دارد كه تمام نيروهاى داخلى به آن نقطه بپيوندند , همه از آنجا الهام بگيرند و همه از او حرف بشنوند و حرف گوش كنند و او تمام جوانب مصالح و مفاسد را بداند تا بتواند مثل يك ديده بان نيرومند قوى دستى و قوى چشمى هر كسى را در جبهه جنگ بكار مخصوص خودش بگمارد . لازم است يك رهبرى , يك فرمانده اى , يك قدرت متمركزى در جامعه اسلامى وجود داشته باشد كه اين قدرت بداند از شما چه برمى آيد , از من چه بر مى آيد , از انسانهاى ديگر چه بر مى آيد تا به هر كسى آن كارى را كه براى او لازم است بگويد مثلا در مقام تشبيه اين كارگاههاى قالى بافى را ديده ايد ؟ يك عده نشسته اند قالى مى بافند هر كسى دارد كارى مى كند , هر بچه اى با هر بزرگى كه نشسته است دارد نخى مى بافد و هر كدام دارند نشاطى و كارى را انجام ميدهند اگر چنانچه اين كارها هماهنگ نباشد , اگر يك فكر و چشم و قدرت بالاترى نباشد كه آن متن قالى را بر طبق آن دستورهاى خاص بخواند تا اينها بدانند چه نخى را بكار ببرند و چطور بزنند و چطور ببرند , اگر يك چنين قدرت متمركزى وجود نداشته باشد اين قالى چه جورى در مى آيد ؟ مى بينيد كه طرف راست آن حكايت از شرق و طرف چپ آن حكايت از غرب مى كند آن طرفش صحبت از قالى كردى مى كند , آن طرف صحبت از قالى تركمن مى كند , نقشها بى ترتيب و يك چيز همجوى ازكار درمى آيد . مى بينيد كه طرف راست آن حكايت از شرق و طرف چپ آن حكايت از غرب مى كند آن طرفش صحبت از قالى كردى مى كند , آن طرف صحبت از قالى تركمن مى كند , نقشها بى ترتيب و يك چيز هجوى از كار در مى آيد . طرفش صحبت از قالى كردى مى كند , آن طرف صحبت از قالى تركمن مى كند , نقشها بى ترتيب و يك چيز هجورى الا كار در مى آيد . اين كه شما مى بينيد اين طرف يك گلى آمده , و مثل آن گل بدون هيچ كم و زيادى آن طرف هم روئيده و هر دو تا به آن ترنج وسط رسيده و مثل اين دو آنطرف قالى دوتاى ديگر وجود دارد و همه چيزها منظم و همه چيز به جا است اين براى اين است كه اولا دستور مشخص است و يك نفر هم با صداى بلند آنرا مى خواند جامعه هم اگر بخواهد همه نيروهايش در يك جهت بكار افتد و هيچيك از نيروهايش هرز نرود و همه نيروهاى جامعه بصورت يك قدرت متراكم درآيد بطورى كه بتواند مثل مشت واحدى در مقابل جناحها و صفها و قدرتهاى