يك جامعه در صورتى داراى[ ( ولايت )] است كه در آن[ ( ولى )] مشخص بوده وعملا مصدر و الهام بخش همه ء نشاطها و فعاليت هاى زندگى باشد . و يك فرد در صورتى داراى ولايت است كه شناخت درستى از[ ( ولى )] داشته و براى هر چه بيشتر وابسته و مرتبط ساختن خود باو كه مظهر[ ( ولايت خدا )] است دائما در تلاش و كوشش بسر برد . از آنجا كه[ ( ولى )] جانشين خدا و مظهر سلطه و قدرت عادلانه الهى در زمين است , از همه امكانات و استعدادهائى كه در وجود انسانها بريا تكامل و تعالى نهاده شده , به سود آنان بهره بردارى مى كند و از اين كه حتى اندكى از اين زمينه هاى مساعد در راه زيان انسانيت به كار رود و يا نابود و خنثى گردد كه اين نيز خود زيان بزرگى است مانع مى گردد . عدل و امن را كه براى رويش و بالندگى نهال انسان , همچون زمينى مستعد و آبى گوارا و هوائى مساعد است , در محيط زيست آنان تامين مى كند و از بروز جلوه هاى گوناگون ظلم ( شرك , تعدى به غير , تعدى بخود ) جلوگيرى مى نمايد . همه را به سوى بندگى خدا سوق مى دهد . خرد و بينش انسانى را ببارورى ميرساند , آنان را به كار و ابتكار سوق مى دهد , ياد خدا ( نماز ) تقسيم عادلانه ثروت ( زكوه ) اشاعه نبكى ها ( امر به معروف ) و ريشه كن ساختن بديها و نابسامانى ها ( نهى از