بیشترلیست موضوعات ولايت خلاصه گفتار اول سئوالات گفتار اول پيوندهاى امت اسلامى خلاصه گفتار دوم پيوندهاى امت اسلامى سئوالات گفتار دوم بهشت ولايت خلاصه گفتار سوم بهشت ولايت سئوالات گفتار سوم در پيرامون ولايت 1 خلاصه گفتار چهارم در پيرامون ولايت ( 1 ) سئوالات گفتار چهارم در پيرامون ولايت 2 خلاصه گفتار پنجم در پيرامون ولايت ( 2 ) سئوالات گفتار پنجم در پيرامون ولايت هجرت خلاصه گفتار ششم در پيرامون ولايت ( 3 ) ( هجرت ) سئوالات گفتار ششم توضیحاتافزودن یادداشت جدید
است و وقت چيدن و جدا كردن آن رسيده گفت : و من حالا تشخيص مى دهم كه سر چه كسى را بايد چيد , غلامش را صدا زد , غلامش بلند شد گفت نامه اميرالمؤمنين را براى آقايان بخوان البته مى دانيد كه اميرالمؤمنين يعنى جناب عبدالملك مروان , غلام هم نامه عبدالملك مروان خليفه را باز كرد و بنا كرد به خواندن . ابتداى نامه اين جمله بود بسم الله الرحمن الرحيم , من اميرالمؤمنين عبدالملك بن مروان على اهل الكوفه يا اهل الكوفه سلام عليكم , اى اهل كوفه سلام بر شما , تا اينجا را كه خواند , ناگهان حجاج رو كرد به غلام و گفت ساكت , آرام بگير و سپس رو بمردم كرد و گفت خيلى بى تربيت شديد , اميرالمؤمنين به شما سلام ميكند و شما جواب سلامش را نمى دهيد ؟ غلام دوباره بخوان , غلام بنا كرد دوباره خواند من اميرالمؤمنين عبدالملك بن مروان الى اهل الكوفه يا اهل الكوفه سلام عليكم ناگهان از تمام مسجد صدا بلند شد و على اميرالمؤمنين السلام با شنيدن اين جواب سلام , حجاج يك تبسم رضايت بخشى بر لبانش نقش بست و در دلش گفت كه كار تمام شد . و واقعا هم كار مردم كوفه تمام شد . جواب سلام اميرالمؤمنين كه در حقيقت اميرالكافرين و اميرالفاسقين است را دادن يعنى حجاج را قبول كردن , اينست كه ديگر كار مردم كوفه تمام شد و من يشاقق الرسول من بعد ما تبين له الهدى و يتبع غير سبيل المؤمنين نوله ما تولى حالا كه جواب او را داديد و او را مى خواهيد , حجاج مال شما . حالا كه شما باب حجاج هستيد , خدا با معجزه حجاج را برنميدارد و زين العابدين ( ع ) را بجايش بگذارد . همان حجاج مال شما و تا آن وقتيكه شما حجاج را مى پسنديد , همه زندگى شما و فكر شما و روح شما را در اختيار حجاج خواهد بود , اين سنت عالم آفرينش است , سنت تاريخ است . حجاج پس از خوانده شدن نامه از منبر پائين آمد و به دارالاماره رفت و گفت چون عده اى از اهل كوفه با يكى از شورشگران و اخلال كاران , يعنى محمد بن اشعث ظاهرا , همكارى كردند همه احتياطا بايد بيايند و اعتراف كنند كه كافر شدند و بعد دوباره مؤمن بشوند . تمام مردم كوفه ( يعنى تمام توده هاى همج رعاع و گرنه مسلما خواصى بودند كه حاضر نشدند اين