(1)
اوّلين نماز
اين مردكيست؟ و اينان چه مى كنند؟با تعجب به حركات آنها نگاه مى كردم. گاهى خم مى شدند گاهى به خاك مى افتادند
سپس مى ايستادند
از
عبّاس پرسيدم:اين مرد كيست؟ و اينان چه مى كنند؟عبّاس گفت: اى عفيف! آن مرد كه جلوتر ايستاده
محمّد پسر عبداللّه
برادر زاده من است و آن نوجوان على
پسر ابى طالب
برادر زاده ديگر من است. آن زن هم خديجه
همسر با وفاى محمّد است. مى دانى چه مى كنند؟ با
هم نماز مى خوانند. محمّد مى گويد كه خداى آسمان و زمين او را به پيامبرى برگزيده است و برايش برنامه
كار و زندگى فرستاده است. برنامه اش را (دين اسلام) ناميده و مى گويد: خدا به من و پيروان من امر كرده
كه نماز بخوانيم.گويا تا كنون جز اين دو نفر
كسى دين او را نپذيرفتـه اسـت...
(2)
نماز زندانيان
در روايات اسلامى آمده امامان(ع) سفارش مى كردند كه زندانيان را در نماز جمعه شركت دهيد
از جمله:اميرمؤمنان(ع) زندانيان را با ضمانت اولياء آنها از زندان آزاد مى ساخت تا در نماز جمعه شركت نمايند
و بعد اوليائشان آنان را به زندان باز گردانده و به مأمورين زندان تحويل مى دادند(1).و اين دستور
براى اهميت نماز جمعه و ازدحام جمعيّت در آن است.
(3)
نماز رياكار
چادر نشينى مسلمان به شهر آمد
داخل مسجد شد
ديد مردى با خشوع نماز مى گذارد. توجهش به وى معطوف
گرديد. پس از نماز به او گفت: چه خوب نماز مى خوانى
جواب داد علاوه بر نماز
روزه هم دارم و اجر
نمازگزار صائم دو برابر نمازگزار غيرصائم است. مرد اعرابى كه مجذوب او شده بود گفت: در شهر كارى دارم
كه بايد آن را انجام دهم
بر من منت بگذار و قبول كن كه شترم را نزد شما بگذارم تا بروم و برگردم. او
پذيرفت و چادر نشين با اطمينان خاطر شتر را به وى سپرد و از پيِ كار خود رفت. نماز گزارِ رياكار با دور
شدن اعرابى بر شتر نشست و با سرعت آن محل راترك گفت. پس از ساعتى مرد چادر نشين برگشت ولى نه از