ميراث فكرى هر فرهنگ و جامعه ، هويّت و چيستى آن است . آدمى را نمىتوان از گذشته فرهنگىاش تُهى ساخت ، كه ديگر توان روييدن و بالندگى نخواهد داشت . بى اعتنايى به ميراث و آن را حفّارى در كوير تلقى كردن ، نوعى ناپختگى و خامى است . رمز رونق و پيشرفت جوامع امروزى ، در پشت پازدن آنها به ميراث گذشته نيست؛ بلكه در نقد و بالندهسازى آن نهفته است. امروزه ، نه تنها به ميراث مكتوب كُهنْ بها داده مىشود؛ بلكه سنگ نبشتهها و ديگر آثار به جاى مانده نيز نگهدارى و مورد مطالعه قرار مىگيرند. آرى! كاستى و خامى است كه همه راه آينده را در ميراث كهن بجوييم و خود را از تفكّر و شناخت واقعيّت نوين و دانش و معارف نو محروم سازيم. اگرچه نسخههاى خطى و دست نوشتهها ، تنها ميراث ما نيستند؛ امّا به هر روى ، بخش عظيمى از آن را تشكيل مىدهند و ما در برابر اين بخش از ميراث خود ، بويژه در هر گونه طرح يا اقدامى براى احياى ميراث اسلامى ، چند رسالت بر عهده داريم: يك . حفظ و نگهدارى دو . تصحيح و احيا سه . پالايش انتقادى چهار . ساده سازى