حرفى ندارم و هيچ كس نمى تواند اين موضوع را انكار كند؛ بلكه اصلاح امورمملكت از قبيل امور مالى و قضايى و اصلاح ساير ادارات لازم استما اگربخواهيم سلطنت را محدود كنيم و حقوقى براى دولت و وظايفى براى وزرا تعيينكنيم، حتماً قانون اساسى و دستورالعمل مى خواهيم؛ چنانچه بعضى از اين قوانيننوشته شدهاما مى خواهم بدانم در مملكت اسلامى كه داراى مجلس شوراى ملىاست، قوانين آن مجلس بايد مطابق قانون اسلام و قرآن باشد يا مخالف با قرآن وكتاب آسمانى؟
اگر اين قانونها مخالف با شرع و اسلام نيست و باعث تقويت اسلام است، با كمالميل و رغبت قبول كنيد و با جان و دل بپذيريد و اگر مخالف يا ضد قانون الهى است،بر شما واجب است كه تا جان در بدن داريد زير بار اين قانون نرويد(در اين هنگامشيخ فضل الله قرآن كوچك جيبى خود را بيرون آورد و قسم ياد كرد كه) من مخالفاساس مشروطيت و مجلس نيستم؛ بلكه اول كسى كه طالب اين اساس بود، منبودم و فعلاً هم مخالفتى ندارم؛ اما مشروطه به همان شرايطى كه گفتم: بايد قانوناساسى و قوانين داخلى مملكت مطابقت با شرع داشته باشند..كدام مشروطهاجازه مى دهد كه قلم و بيان اين قدر آزاد باشد؟! شما روزنامه شماره سيزدهكوكبدرّىرا اگر نخوانده ايد، بخوانيد و ببينيد كه در آن نسبت به ائمه اطهار و مقدساتمذهبى چقدر توهين و ناسزا نوشته است!
اى مردم! اگر در دين اسلام ثابت هستيد، زير بار آنچه مخالف دين شما است نرويد!
از جمله برنامه هاى متحصنين، ارسال متنهاى مختصر به علماى نجف و ساير بلادبود كه يك نمونه آن نقل مى شود: شيخ محمد آملى يكى از ياران شيخ فضل الله و ازمتحصنين در سيزده جمادلى الاول 1325 ق تلگرامى به اين مضمون براى علماىنجف فرستاد: