صاحب ( انساب الاشراف ) درباره شجاعت زيد و نبرد او مى گويد:
(فما راءى الناس قط فارسا اشجع منه ) مردم قهرمانى را به دليرى و بى باكى او نديده بودند.(478)
در نامه دانشوران به نقل از مسعودى در (مروج الذهب ) گويد:
(چون ميدان مقاتلت و بازار مجادلت گرم شد زيد بن على (عليه السلام ) مانند شير غران و پيل دمان و نهنگ جوشان چنگ درانداخت و جنگ درافكند و از يمين و يسار مرد و مركب به خاك و خون نگونسار كرد).
و در سجاديه ناسخ گويد: (.... زيد (عليه السلام ) چون شير شميده و پلنگ شكار ديده دل بر كارزار بست و ساخته نبرد جنگجويان گشت و اصحاب خويش را چند صف بداشت ).(479)
آرى زيد همچون تند بادى شديد لشكر دشمن را همانند كاه پراكنده مى كرد كوچه ها و ميدانها و خيابانهاى كوفه را اجساد كشته شدگان و زخمى هاى بى رمق دشمن فرا گرفته بود.
آفتاب سوزان و شيهه اسبان و بانگ ( اللّه اكبر ) و فرياد ياران به (يا منصور امت ) شهر كوفه را به لرزه درآورده بود و آن را به يك ميدان نبرد كه زبانه آتش جنگ ، آن را در خود مى بلعيد تبديل كرده بود.
زيد بن على با چند تن از افسران فداكارش چون (نصر بن خزيمه ) و (معاوية بن اسحاق ) و عده اى از سربازان دليرش حملات شديد خود را ادامه مى دهند، و دشمن را در محله اى از كوفه به نام (جبانه صائدين ) كه حدود پانصد تن از لشكريان مخالف در آنجا سنگر گرفته بودند درهم كوبيدند و جمع زيادى از ارتش دشمن را از پاى درآوردند و بقيه فرار كردند.(480)
زيد (عليه السلام ) در حالى كه سوار بر يك مركب برزونى (اسب ترك چابك و چالاكى ) بود كه يكى از طايفه (بنى نهد) آن را به بيست و پنج دينار خريدارى كرده بود.) زيد موقع حملات و پيش روى ، به در خانه مردى از رؤ ساى طايفه (ازد) به نام (انس بن عمرو) كه قبلا با او بيعت كرده بود رسيد و فرياد آورد انس خدا ترا رحمت كند، از خانه ات بيرون بيا، و اين آيه را خواند ( جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا) حق آمد و باطل از ميان رفت همانا باطل از بين رفتنى است . (481) امّا انس جوابى نداد و از خانه بيرون نيامد زيد ناراحت شد و فرمود: چه چيزى شما را به مخالفت واداشت خداوند به حساب شما مى رسد.
زيد بن على مى خواست دشمن را در تمام جبهه از پاى درآورد و آنها را مجبور به عقب نشينى سازد، و از آنجايى كه شهر كوفه در آن زمان مركز عراق بود و شهرى بسيار بزرگ بوده است و تمام محله هاى مهم و سوق الجيشى آن را لشكر دشمن احاطه كرده بود فرمانده سلحشور علوى با يك تاكتيك نظامى صحيح افراد خود را گروه بندى نمود و هر دسته را به سوى محله اى و پايگاهى از دشمن فرستاد، و در روز چهارشنبه نخستين روز جنگ اين افراد با وجودى كه تعداد آنها نسبت به دشمن بسيار كم بود به پيروزى و پيشروى شايانى دست يافتند بطورى كه ارتش دشمن متلاشى شد و مردم شام مى گفتند ما تاب مقاومت در مقابل اين دليران از خود گذشته را نداريم و جمع زيادى از لشكريان دشمن در روز چهارشنبه ميدان را ترك گفتند و شبانه از كوفه فرار كردند.(482)