زيد (عليه السلام ) اين فرمانده نمونه علوى ياران و سربازان خود را در صفوف منظم قرار داده و خود در ميان آنان در حالى كه نصر بن خزيمه قهرمان يك طرف او و معاوية بن اسحاق انصارى اين افسر بزرگ در طرف ديگر او ايستاده اند خود را آماده حمله به دشمن مى سازد.
از آن طرف دشمن زخم خورده و انتقامجو در صبح روز پنج شنبه ارتشى منظم را به فرماندهى عباس بن سعيد مزنى رئيس پليس شهر به طرف دارالرزق مقر فرماندهى زيد (عليه السلام ) گسيل داشت .(493)
جنگ در روز دوم به مراتب از روز اول وحشتناك تر و بى رحمانه تر ادامه پيدا كرد.
در اين برخورد شديد عده اى از لشكريان دشمن به هلاكت رسيدند، امّا در عوض انقلابيون افسرى رشيد و لائق و شجاعى را چون نصر بن خزيمه از دست دادند، آرى در لحظات نخستين جنگ بود كه مردى از سپاهيان دشمن به نام (نائل بن فروه ) شمشيرى سخت بر ران اين مبارز دلير وارد كرد، نصر در همان حال به او حمله كرد و آن مرد شامى را كشت ، امّا چند لحظه بعد اين پهلوان سلحشور چشمان مقدس خود را از دنيا فرو بست و به صف شهيدان راه حق و عدالت و آزادى پيوست . درود خدا بر روان پاك او باد.(494)
مرگ اين افسر فداكار در روحيه فرمانده انقلاب زيد (عليه السلام ) اثر گذاشت و او را در تصميم خويش مبنى بر ادامه نبرد جدى تر ساخت . (495) در اين لحظات زيد (عليه السلام ) چون طوفانى سهمگين خود را به قلب دشمن زد و چنان فرياد ناله و ضجه از آنان بلند شده بود كه گوش را بدرد آورده ، مردم شاهد نبرد دليرانه و جانبازى مردى بزرگ از خاندان محمّد (صلى اللّه عليه و آله) بودند، در آن روز زيد (عليه السلام ) منتهاى سعى و كوشش خود را در نبرد با دشمن بكار برد و خود و ياران دليرش كوفه را به خاك و خون كشيدند، و فرياد ( اللّه اكبر ) و (يا منصور امت ) آنان گوش فلك را كر كرده بود.
در اين گير و دار و حملات شديد زيد و يارانش به شهادت تاريخ فرمانده سپاه دشمن در مقابل نيروى مقاومت فرار كرد و سپاه شام در پيش از ظهر روز پنجشنبه با قهرمانى زيد و يارانش از هم متلاشى شد، و جمع زيادى از دشمن به هلاكت رسيدند.
نيروى انقلاب سنگر خود را كاملا حفظ كرده بودند و خود را آماده حمله ديگر به دشمن مى كردند.(496)
پيش از ظهر روز دوم نبرد دليران از خود گذشته با از دست دادن يك افسر رشيد خود را براى دفاع و تهاجم مهيا مى ساختند و زيد بن على اين قهرمان نمونه افراد خود را براى مقابله با حملات شديد دشمن در صفوف منظم قرار مى داد تاريخ مى گويد: (صف اصحابه صفا بعد صف ، حتى لا يستطيع احدهم ان يلوى عنقه ) چنان ارتش خويش را در صفوف منظم قرار داده بود كه كسى از آنان حق نداشت گردن خويش را از صف جلوتر ببرد.(497)