پاسخ : مسيحيان معتقدند كه آيينشان بر اساس كتاب مقدس استوار است كه نويسندگان آن گر چه انسان هاى معمولى اند، ولى اولاً با هدايت روح القدس دست به قلم برده اند; ثانياً، تاييد آباى كليسا و فتواى آنان مبنى بر اعتبار كتاب مقدس پشتوانه ى آنان است.
از سوى ديگر ملاحظه مى شود كه براى كسى كه در پى حق و حقيقت باشد اثبات حجيّت كتاب مقدس به استناد دو امر فوق قابل پذيرش نيست، زيرا هدايت روح القدس و ارزش تأييد آباى كليسا خود مستند به كتاب مقدس اند و روشن است كه براى اثبات اعتبار كتاب مقدس به خود آن نمى توان تمسك نمود.
از طرف ديگر، اشكالات فراوان در محتوا، وجود اصولى كه با عقل و منطق ستيز دارد، وجود پيش گويى هايى كه محقق نشدند، مطالبى كه با ديگر كتب آسمانى تضاد دارند و... زمينه ى طرح بحث تحريف را ايجاد مى كند.
در پاسخ به پرسش مزبور ابتدا، انگيزه ها، زمينه ها و عوامل تحريف را بررسى مى كنيم، سپس به طرح ديدگاه صاحب نظران پرداخته، در نهايت تحريف را از منظر قرآن پى مى گيريم.
در جمع پيروان هر پيامبرى افرادى با انگيزه ها و برداشت هاى مختلف حضور دارند: نخبگانى كه بر اساس تحليل آرمانى و در عين حال واقع گرايانه به او مى پيوندند; افراد آرمان گرا و غيرواقع بينى كه بر اساس احساسات ايمان مى آورند; گروهى كه امواج اجتماعى و يا منافع مادى آنان را به دين مى كشاند; و بالاخره افراد فرصت طلبى كه در انتظار كسب موقعيت هاى اجتماعى اند.
به طور معمول با مرگ يا غيبت آن پيامبر و فروكش كردن شور و هيجان اوليه، گروه فرصت طلب براى نيل به اهداف خود به فعاليت مى پردازد و چه بسا از تفسير و تأويل ـ و در صورت امكان ـ از تغيير الفاظ سخنان مكتوب يا كتاب آن پيامبر، در جهت اهداف خود بهره مى جويند.
از سوى ديگر، اديان الهى به بيان حوادث آينده در قالب پيش گويى ها و بشارات پرداخته اند كه بسيارى از آنها به زبان رمز و همراه با ذكر قراين و شواهد خاص بوده و طبيعى است كه آرمان گرايان احساساتى اكثر بشارات را به زمان هاى نزديك تعبير كرده، به شوق وقوع آنها لحظه شمارى مى كنند كه با گذشت زمان و عدم تحقّق پيش گويى ها، آنان با بحران عقيدتى مواجه مى گردند و زمينه ى تفسير و تأويل متون ايجاد مى شود.
برخى از پيروان اديان نيز در برخورد با افكار و انديشه هاى رايج، به قصد حمايت از دين و جلب توجه ديگران، ترجيح مى دهند آموزه هاى دينى را به گونه اى تفسير نمايند كه بر اساس آن، مقبوليت دين تضمين گردد. در اعتقاد آنان جذب پيروان بيشتر بر حفظ تعاليم و اصول مكتب رجحان دارد.[1]
و بالاخره نقش نيروهاى خارجى و قواى حاكم را در ايجاد جريان انحرافى در اديان نبايد دست كم گرفت. آن گاه كه مقابله ى مستقيم با دين داران و اِعمال روش هاى خشونت آميز به نتايج معكوس منجر شود، نفوذ در سازمان و تشكيلات دينى و استفاده ى ابزارى از دين، در دستور كار قرار مى گيرد. يك حكومت مى تواند با استفاده از پيشتوانه ى مذهب استحكام و اعتبار و مشروعيت بالاترى كسب كند.[2]
بقاى يك دين بر قائمه هاى اصولى اوليه، با توجه به خطرهاى متعددى كه آن را تهديد مى كند و وجود انگيزه هاى تغيير از تعاليم اساسى نخستين كه بخشى از آن ذكر شد، بسيار مشكل به نظر مى رسد.[3]
[1]. بسيارى از محققان، «پولس» را شخصيتى مى دانند كه براى جلب بيشتر يونانيان به مذهب جديد، تغييرات اساسى در آن ايجاد كرد تا مسيحيت براى يونانيان بت پرست، قابل فهم و پذيرش گردد. [2]. چنانچه «كنستانتين» در قرن چهارم ميلادى با پذيرش مسيحيت ـ كه به گفته ى صاحب نظران احتمالاً يك مانور سياسى بوده است ـ علاوه بر اين كه از پشتيبانى مذهب سود بسيار برد، دستش براى ايجاد تغييرات در آموزه هاى مسيحى، و يا دست كم حمايت از يك جريان اعتقادى خاص، باز شد. شايد بتوان گفت آغاز انحراف در مسيحيت، از شورايى بود كه در حضور او و به رياست او تشكيل شد و طى آن الهيات عيسى خدايى و تثليث، در مسيحيت رسميت پيدا كرد و اسقفانى كه از امضاى قطع نامه ى شورا خوددارى كردند، به فرمان او تكفير و تبعيد شدند. ر.ك: ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 3، ص 766، و پطرس بستانى، دايره المعارف، ج 1، ص 65. [3]. جهت مطالعه ى بيشتر در زمينه ى انگيزه هاى تحريف ر.ك:محمد رضا زيبايى نژاد،ا ئمسيحيت شناسى مقايسه اى،ص1.