زمينه هاى تحريف
موفقيت تحريف كنندگان در صورتى است كه زمينه هاى اجتماعى براى فعاليت آنان مهيا باشد. چه در جامعه ى اسرائيليان در عهد عتيق،[1] و چه در جامعه ى مسيحيت پس از حضرت عيسى(عليه السلام)، چنين زمينه هايى فراهم بوده است كه در ذيل به برخى از آنها اشاره مى شود:1. رايج نبودن كتابت
كتابت متون مقدس در ميان بنى اسرائيل چندان رايج نبود و بيشتر بر حفظ مطالب به صورت شفاهى اهتمام مى شد. در طول تاريخ بارها اورشليم شاهد حمله ى ويرانگر متجاوزان و از بين رفتن اماكن و متون مقدس يهودى بوده است.در ميان مسيحيان نيز تا پايان قرون وسطى كتابت رواج چندانى نداشت و تعاليم اساسى كتاب مقدس به صورت شفاهى، سينه به سينه نقل مى شد كه طبعاً نمى توانست دقيق باشد.[2]2. استفاده ى انحصارى از كتب
تا قرن پانزدهم ميلادى تنها روحانيون، مجاز به مطالعه ى كتاب مقدس بودند و استفاده از كتب دينى چندان شايع نبود. پس از اصلاحات پروتستانى در قرن شانزدهم، مردم عادى نيز مجاز به مطالعه ى اين كتب شدند. در كليساى كاتوليك از نيمه ى دوم قرن بيستم، در شوراى واتيكان دوم، به غير روحانيون توصيه شد كه كتاب مقدس را مطالعه كنند.[3]3. كثرت پيامبران و رسولان دروغين
بر اساس گزارش عهد عتيق، در ميان بنى اسرائيل پيامبران دروغين فراوان بودند و بسيارى از آنان نوشته هاى خود را به نام وحى و الهام به مردم ارائه مى كردند.[4]در عهد جديد هم به كسانى برمى خوريم كه با ادعاى رسالت از جانب عيسى(عليه السلام) و حواريون وى و با ادعاى برخوردارى از هدايت هاى روح القدس، به نشر عقايد خود به نام عقايد راستين و ارتدكسى مسيحيت مى پرداختند. از نگاه بسيارى از دين پژوهان، «پولس» كه مهم ترين شخصيت در شكل گيرى الهيات مسيحى است، از اين افراد است.[5]4. سرسپردگى مردم به روحانيان
جايگاه ويژه ى روحانيت در تفسير و تبليغ دين، آنان را در موقعيتى ممتاز و تأثيرگذار قرار داده است. اگر به موازات اين نقش، دستگاه هاى نظارتى درون سازمانى و يا مراقبت هاى مردمى وجود نداشته باشد، رفته رفته منصب روحانيت به ابزارى براى كسب موقعيت اجتماعى و انحراف فرهنگى تبديل مى شود.قرآن كريم اعتماد بى قيد و شرط مسيحيان به دانشمندان دينى را نكوهش مى كند:(اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ)[6];اينان دانشمندان و راهبان خود را به جاى خدا ربّ خود قرار داده اند.[7]و آنان را به تصرفات نابه جا در اموال مردم و مخالفت با احكام الهى متهم مى سازد.[8]
5. جايگاه ويژه ى حاكمان
تجربه ى تاريخى نشان داده است كه اغلب حاكمان به منافع حكومتى خود بيش از مصالح اجتماعى انديشيده اند و آن گاه كه در كنار صاحبان مناصب دينى قرار گرفته اند و در حد امكان از آن بهره برده و يا به معامله با آنان پرداخته اند. آموزه هاى كتاب مقدس، به ويژه تعاليم پولس، حاكمان را نسبت به مردم در موضع برتر و مردم را سرسپرده ى آنان معرفى مى كند.[9]بديهى است اين آموزه ها در تأثيرگذارى حاكمان در جهت دهى به حركت جامعه ى متدينان نقش داشته است.[10][1]. مسيحيان عهد عتيق را به ضميمه ى عهد جديد، كتاب مقدس خود مى دانند.[2]. به گفته ى ويل دورانت، در قرن سيزدهم ميلادى (در زمانى كه مسلمانان كتاب خانه هاى عظيم، با ميليون ها جلد كتاب در اختيار داشته اند) بزرگ ترين كتابخانه ى خارج از جهان اسلام، كتابخانه كنتربرى انگليس با حدود دو هزار جلد كتاب بوده است. (تاريخ تمدن، ج 6، ص 192).[3]. تونى لين، تاريخ تفكر مسيحى، ص 492.[4]. براى نمونه ر.ك: ارميا، 8: 8 و 23: 15.[5]. درباره ى شخصيت پولس و آرا و افكار و اعمال او در فصل چهارم به تفصيل بحث شد.[6]. سوره ى توبه، آيه ى 31.[7]. پيشواى ششم شيعيان در توضيح اين آيه مى فرمايد: يهود و نصارى دانشمندان دينى و راهبان خود را خدا نمى دانستند، اما به دليل آن كه كوركورانه از ايشان پيروى مى كردند گويا آنان را به منزله ى ارباب و صاحب اختيار خود قرار داده بودند. ر.ك: محمد بن مسعود بن عياش، تفسير عياشى، ج 2، ص 86، و سيد محمد حسين طباطبايى، الميزان فى تفسير القرآن، ج 9، ص 254.[8]. سوره ى توبه، آيه ى 34.[9]. ر.ك: نامه ى پولس به روميان، 13: 1.[10]. براى نمونه مى توان به نقش كنستانتين در ايجاد تغييراتى در آموزه هاى مسيحيت در شوراى نيقيه و انتقال آيين هاى مذهبى بت پرستان يونان به مسيحيت، مثل تعطيلى يكشنبه اشاره كرد.ا ئ چنان كه مى توان گفت تأسيس فرقه ى انگليكن در انگلستان قرن شانزدهم، توسط هنرى هشتم، بدون وجود زمينه هايى در آموزه هاى مسيحيت امكان پذير نبود.