نجات در منابع اسلامى
در اسلام آموزه اى به نام «گناه ذاتى» و «فدا» وجود ندارد و هر مولودى با فطرت پاك به دنيا مى آيد و بار گناه ذاتى بر دوش ندارد. خدا خود براى نجات بشر از گمراهى توسط رسولان، به آنان، عقل و وحى عنايت كرده و قدم اول را براى بازگشت خطاكاران برداشته است:پس خداوند به آنان -گناهكاران- روى كرد تا توبه كنند. همانا خدا توبه پذير و مهربان است.[1]از ديدگاه قرآن مجيد، نجات از آثار بدِ گناهان، چه آثار وضعى و چه استحقاق عقوبت، با توبه و استغفار و دعا حاصل مى شود:و اى قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهيد و به درگاه او توبه كنيد تا از آسمان بر شما بارش فراوان فرستد و نيرويى بر نيروى شما بيفزايد.[2]از نظر اسلام، دين خدا «اسلام» است و تمامى پيامبران «مسلم» و در برابر اراده ى او تسليم بوده اند[3] و هدف همه ى آنها بندگى خدا و نفى ارزش هاى غيرالهى و نفى بندگى غير خدا و مبارزه با طاغوت و امر به نيكى و نهى از پليدى بوده است و در جهت تحقّق اهداف فوق، قوانين و احكامى را بيان كرده اند و مردم را به انجام آنها دعوت، و از تخلف از آنها برحذر داشته اند.[4]با ظهور پيامبر هر زمانى، مردم موظف به رعايت دستورهاى او هستند و شريعت سابق نسخ مى گردد. اعلام شريعت جديد هم چون اعلام قانون جديد است كه ناسخ قوانين گذشته به حساب مى آيد.[5]بنابراين از ميان رفتن شريعت، پس از كشته شدن حضرت عيسى، نمى تواند صحيح باشد. شريعتى بودن دين به اين معناست كه خداوند بر اساس مصالح و مفاسدى كه در انجام يا ترك يك عمل نهفته است دستورهايى را ابلاغ كرده كه باعث تعالى شخصيت انسان و رسيدن او به رستگارى است. در عين حال به اين نكته بايد توجه داشت كه اجراى شريعت به تنهايى كافى نيست و بايد با اعتقادات صحيح و صفاى باطن همراه شود; به عبارت ديگر: نجات و رستگارى در گرو اصلاح عقيده، اصلاح اخلاق و اصلاح عمل است.قرآن مجيد خلاصى از زيان و راه نجات و سعادت را ايمان، عمل صالح و سفارش به حق و صبر مى داند.[6] گروهى را بر صراط مستقيم هدايت و دسته اى را در ضلالت و گمراهى و عده اى را اهل عناد و انكار معرفى مى نمايد.[7] اين ها كسانى هستند كه حق را شناخته ولى عالماً و عامداً از پذيرش آن سرباز زده و با آن به مخالفت برخاسته اند. خداوند براى اين گروه دورى از رحمت و عذاب جاودانه را در نظر گرفته است.[8]گمراهان دو دسته اند: قاصر و مقصّر. قاصران كه در اصطلاح قرآن «مستضعف» نام دارند، عذرشان پذيرفته شده است و گناهكار محسوب نمى شوند. از كلمات پيشوايان دينى استفاده مى شود كه اكثر مردم از اين طبقه اند.[1]. سوره ى توبه، آيه ى 118.[2]. سوره ى هود، آيه ى 52.[3]. سوره ى آل عمران، آيه ى 19.[4]. ر.ك: سيد محمد حسين طباطبايى، الميزان فى تفسير القرآن، ج 5، ص 35، ذيل آيه ى 48 سوره ى مائده.[5]. ر.ك: مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 1، ص 277.[6]. سوره ى والعصر.[7]. سوره ى حمد، آيه ى 5 ـ 6.[8]. آيات زيادى بر اين مطلب دلالت دارد. ر.ك: سوره ى بقره، آيه ى 256.