پرستش حضرت مريم (عليها السلام)
قرآن مجيد، نصارى را متهم به پرستش حضرت مريم(عليها السلام) كرده و اين اقدام آنان را نكوهيده است.[1]ممكن است يك مسيحى اين اتهام را نپذيرد و پرستش حضرت مريم(عليها السلام) را انكار كند و نسبت دادن اعتقاد به الوهيت مريم به مسيحيان را نسبتى ناروا بداند، به خصوص كه مريم مقدس يكى از شخصيت هاى سه گانه ى تثليث نيست.علامه طباطبايى به عنوان يك مفسر قرآن، اين مسئله را بررسى و با توجه به سخنان دانشمندان مسيحى اثبات مى كند كه اين نكته ى قرآنى كاملاً مقرون به صحت است.[2]تونى لين نيز به پرستش حضرت مريم در برخى از شهرهاى اروپايى اشاره مى كند:در قرن شانزدهم ميلادى برخى از شهرهاى اروپايى به پرستش مريم باكره مشهور بودند، كه مى توان به شهر «اينسيدلن»[3] اشاره كرد.[4]نويسنده اى مسيحى نيز معتقد است كهعقيده ى شراكت مريم(عليها السلام) در تثليث ممكن است از فرقه ى گمراه «كولى ريدى»[5] كه بيش از دو قرن قبل از ظهور محمد(صلى الله عليه وآله)در عربستان بوده اند، نشئت گرفته باشد.[6]دراين باره ذكر نكته اى كه برخى از نويسندگان اسلامى بدان تفطن داده اند، بسيار مفيد است:به نظر مى رسد، آن چه مورد نظر قرآن است، پرستش عملى حضرت مريم است، نه اعتقاد به اولوهيت وى. قرآن كريم در مواردى از پرستش عملى و احترام فوق العاده در حد احترام به خداوند، به «الوهيت» تعبير كرده است; چنين تعبيرى را در تشريح دنياگرايى گروهى از مردم هم مى توان يافت:آيا نديدى كسى را كه هوس خويش را «معبود» خود قرار داده است.[7]با اين توضيح مى توان ادعا كرد كه امروزه هم بسيارى از مسيحيان، مريم را در مقام مادر خداوند مى پرستند و در مقابل تصوير و مجسمه ى او به عبادت مى پردازند.[8]در خاتمه توجه به اين نكته خالى از لطف نيست كه مى توان از جايگاه ويژه ى حضرت مريم(عليها السلام) در ميان مسلمانان و مسيحيان به نتيجه اى راهبردى رسيد و آن اين كه، برخلاف حضرت عيسى(عليه السلام) كه در عين برخوردارى از مقامى والا در ميان پيروان دو دين بزرگ آسمانى، به محور اختلافات اساسى دو دين در آموزه ى تثليث و تجسيم، بدل شده است، مريم(عليها السلام)شخصيتى است كه مى تواند محور تفاهم و گفتوگوى سازنده ميان پيروان اسلام و مسيحيت باشد. الگويى كه از شخصيت اين بانوى ارزنده و ديگر بانوان بزرگ، هم چون حضرت زهرا(عليها السلام) به دست مى آيد، مى تواند در پى گيرى سياست ها و راهبردهاى مشترك دو دين آسمانى مفيد باشد. تقويت عفاف، به ويژه از راه تأكيد بر معنويت گرايى، عبوديت، راست گويى و خدمت به بندگان خدا از محورهاى اساسى اين سياست است.[9][1]. سوره ى مائده، آيه ى 116.[2]. الميزان فى تفسير القرآن، ج 6، ص 244.[3]. Einsiedeln[4]. تاريخ تفكر مسيحى، ص 277.[5]. Colly Ridiahs[6]. ويليام مونتگمرى وات، برخورد آراى مسلمانان و مسيحيان، ص 39.[7]. سوره ى جاثيه، آيه ى 23 و سوره ى توبه، آيه ى 31.[8]. مسيحيت شناسى مقايسه اى، ص 32.[9]. اقتباس از: همان، ص 39.