تحريف از منظر قرآن مجيد
تحريف ممكن است به صورت لفظى،[1] معنوى،[2] جعل، كتمان حق و آميختن حق و باطل انجام پذيرد. بررسى مفصل آياتى كه در آنها از تحريف سخن به ميان آمده مجال واسعى را مى طلبد اما در اين جا به صورت مختصر به برخى آيات اشاره مى شود:1. در برخى آيات خداوند يهود را به تحريف سخنان خدا و يا پيچاندن زبان خود به قصد طعنه زدن به دين[3] متهم مى كند كه گويا مراد از تحريف در اين جا، اعمال زشت يهود در تمسخر قرآن و مسلمانان در مقطعى خاص است.[4]2. در برخى ديگر از آيات، به نگارش كتب توسط نويسندگان بشرى و انتساب آن به خدا اشاره شده است كه اصطلاحاً جعل ناميده مى شود و يك تحريف كلّى (و نه موردى) محسوب مى گردد.پس واى بر آنان كه با دست هاى خود كتاب مى نويسند، سپس مى گويند:اين از جانب خداست، تا بدان بهاى ناچيزى به دست آورند.[5]احتمالا منظور اين آيه، نوشتن اناجيل و كتب عهد جديد است كه توسط افرادى غير معصوم نگارش يافته اند و سپس به عنوان كتب مقدس كه تحت اشراف روح القدس نوشته شده اند، و به عنوان كتاب خدا قلمداد شده اند.3. در برخى آيات مسئله ى كتمان حق توسط اهل كتاب مطرح شده است:كسانى كه به ايشان كتاب داديم، همان گونه كه پسران خود را مى شناسند، او -حضرت محمد(صلى الله عليه وآله)- را مى شناسند، و مسلماً گروهى از ايشان حقيقت را نهفته مى دارند و خودشان هم مى دانند.[6]آنان كه از اين فرستاده، پيامبر درس ناخوانده، كه نام او را نزد خود در تورات و انجيل نوشته مى يابند، پيروى مى كنند...[7]آيات فوق شايد به علم اهل كتاب به مسيائى (پيامبر موعود) بودن حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) و يا به پارقليط بودن او و يا به صفات پيامبر خاتم و دين او كه در تورات و انجيل بوده اشاره دارد، ولى اهل كتاب با تفسير نابه جاى برخى از آيات و عدم توجه به برخى ديگر، عمداً يا سهواً، از كنار آنها گذشته اند.[8]4. در برخى آيات، اهل كتاب به خلط حق و باطل متهم شده اند:اى اهل كتاب! چرا حق را با باطل مى آميزيد و به هم مشتبه مى سازيد و حقيقت را پوشيده مى داريد در حالى كه مى دانيد.[9]آيه ى فوق مى تواند اشاره به نفوذ افكار انحرافى، مانند تثليث و قول به پسر خدا بودن و الوهيت عيسى باشد كه به مسيحيت راه يافته و در كتاب مقدس احياناً مطرح گرديده است.
[1]. تحريف لفظى به ايجاد تغييراتى در حركات و حروف يك كلمه و يا كم و زياد كردن كلمات و عبارات يك متن براى دست يافتن به معناى جديد و يا تغيير معناى موجود گفته مى شود.[2]. مراد از تحريف معنوى، تفسير ناصحيح، تحليل غلط و سوء استفاده از مطالب يك متن جهت اثبات مدعايى خاص مى باشد.[3]. مانند آيات 75 سوره ى بقره، 78 سوره ى آل عمران، 46 سوره ى نساء، و 13 و 41 سوره ى مائده.[4]. هر چند برخى از مفسران اسلامى به وجود تحريف لفظى در كتب اديان پيشين اعتقاد دارند (ر.ك: الميزان، ج 1، ص 213)، لكن برخى ديگر از مفسران تصرف در آن كتب و تحريف لفظى آنها را به دليل متواتر بودنشان، دشوار و حتى غير ممكن مى دانند (ر.ك: رشيد رضا، المنار، ج 6، ذيل آيه ى 3 سوره ى مائده). علاوه بر اين كه مسيحيان شواهد و اسنادى را ذكر مى كنند كه نسخ قديمى اناجيل از حدود قرن چهارم ميلادى به همين شكل بوده و كاوش هاى انجام شده در غارهاى كومران و كشف قسمت هايى از عهد عتيق ادعاى تحريف لفظى را با مشكل روبه رو مى كند. به هر حال اگر ادعاى فوق صد در صد اثبات شود، آيات قرآن بر تحريف معنوى حمل مى گردد.[5]. سوره ى بقره، آيه ى 79.[6]. سوره ى بقره، آيه ى 146.[7]. سوره ى اعراف، آيه ى 157.[8]. آيات فوق مى توانند هم بر تحريف لفظى و هم بر تحريف معنوى حمل گردند. آيات ديگرى از قرآن نيز به طور غيرمستقيم چنين دلالت هايى دارند; مثل اين كه قرآن، هارون(عليه السلام) را از پيامبران و موحدان مى داند، ولى عهد عتيق او را بت ساز و بت پرست مى شمارد. ديگر آن كه، قرآن، عيسى را پيامبرى صاحب شريعت و كتاب مى شمارد; ولى عهد جديد، او را اله و مستغنى از كتاب مى داند و تثليث را مطرح مى كند. قرآن داود و سليمان را پيامبرانى حكيم مى داند، ولى عهد عتيق داود را زناكار و سليمان را بت پرست مى شمارد. و اين كه قرآن كريم شراب را پليد مى شمارد، ولى عهد عتيق لوط را شراب خوار و عهد جديد شراب سازى را از معجزات عيسى برمى شمارد و...; براى مقايسه ر.ك: محمد رضا زيبايى نژاد، مسيحيت شناسى مقايسه اى،ص 192.[9]. سوره ى آل عمران، آيه ى 71.