محل تولد و زندگى حضرت عيسى(عليه السلام)
از عهد جديد برمى آيد كه حضرت مريم در شهرى به نام ناصره در استان جليل از فرشته ى وحى باردار شد، ولى فرزندش را در بيت لحم به دنيا آورد:
در ماه ششم جبرائيل فرشته از جانب خدا به شهرى به نام ناصره كه در استان جليل واقع است به نزد دخترى كه در عقد مردى به نام يوسف از خاندان داود بود، فرستاده شد. نام اين دختر مريم بود. فرشته وارد شد و به او گفت: «سلام... اى كسى كه مورد لطف هستى، خدا با تو است... . اى مريم; نترس زيرا خداوند به تو لطف فرموده است. تو آبستن خواهى شد و پسرى خواهى زاييد و نام او را عيسى خواهى گذارد...[1]
در آن روزها به منظور يك سرشمارى عمومى در سراسر دنياى مردم، فرمانى از طرف امپراطور «اوغطس» صادر شد. وقتى دور اول اين سرشمارى انجام گرفت، كرينيوس فرماندار كل سوريه بود. پس براى سرشمارى هر كس به شهر خود مى رفت و يوسف نيز از شهر ناصره ى جليل به يهوديه آمد تا در شهر داود كه بيت لحم نام داشت، نام نويسى كند، زيرا او از خاندان داود بود. او مريم را كه در اين موقع در عقد او و باردار بود، همراه خود برد. هنگامى كه در آن جا اقامت داشت، وقت تولد طفل فرارسيد و مريم اولين فرزند خود را كه پسر بود به دنيا آورد. اورا در قنداق پيچيد و در آخورى خوابانيد، زيرا در مسافرخانه جايى براى آنان نبود.[2]
مسيحيان، بر اساس تعاليم كتاب مقدس، اصرار دارند كه محل تولد عيسى را بيت لحم، و محل پرورش او را ناصره، بدانند; زيرا مى خواهند بشارات و پيش گويى ها در مورد رهبر بنى اسرائيل و مسيح موعود را بر حضرت عيسى تطبيق نمايند.
هيروديس پادشاه، از ستاره شناسان مى پرسد: طبق پيشگويى پيامبران، مسيح در كجا بايد به دنيا آيد؟ ايشان پاسخ دادند: بايد در بيت لحم متولد شود; زيرا ميكال نبى چنين پيش گويى كرده است: اى بيت لحم، اى شهر كوچك، تو در يهوديه دهكده اى بى ارزش نيستى، زيرا از تو پيشوايى ظهور خواهد كرد كه قوم بنى اسرائيل را رهبرى خواهد نمود.[3]
انجيل متى وقتى كه از سكونت عيسى و والدينش در ناصره خبر مى دهد، اضافه مى كند:
باز در اينجا پيشگويى انبيا جامه ى عمل پوشيد كه: او ناصرى خوانده خواهد شد.[4]
لكن تطبيق آن اخبار بنى اسرائيل بر حضرت عيسى دشوار مى نمايد، زيرا:
اولاً
مجوسيان يا زرتشتيان پارسى، آدم پرست نبودند تا براى پرستش كودكى از شرق به بيت لحم سفر كنند. اين در حالى است كه متى مى نويسد:
چند مجوس ستاره شناس از مشرق زمين به اورشليم آمده پرسيدند: كجاست كودكى كه بايد پادشاه يهود گردد؟ ما ستاره ى او را در سرزمين هاى دوردست شرق ديده ايم و آمده ايم تا او را بپرستيم.[5]
ثانياً
مشخص نيست هنگامى كه آنها اين كودك را يافتند، چرا او را ترك گفتند و نه بشارت او را به مجوسيان ديگر دادند و نه خود آنها در زمره ى حواريون آن حضرت قرار گرفتند.
ثالثاً، نه تنها عيسى(عليه السلام) به تشكيل دولت اسرائيل نپرداخت و اسرائيليان پراكنده را جمع نكرد، بلكه پس از تولد و آغاز فعاليت او، يهوديان پراكنده تر شده، و اورشليم نابود و فلسطين منهدم گرديد.
رابعاً
گزارش لوقا درباره ى سرشمارى و اجبار والدين عيسى به حضور در بيت لحم، نه از نظر تاريخى صحيح است و نه از نظر منطقى. در تاريخ هيچ اثرى از اين سرشمارى وجود ندارد.
در مورد «ناصرى» بودن حضرت عيسى نيز ملاحظاتى وجود دارد:
اولاً
اين پيش گويى از انبيا در دست نيست كه شخصى ناصرى ظهور خواهد كرد.
ثانياً
اصلا شهرى به نام ناصره، در زمان ميلاد حضرت مسيح وجود نداشته است. بله، قريه ى كوچكى (كه به هيچ وجه نمى توان آن را شهر ناميد) وجود داشته كه از قرن چهارم ميلادى زيارتگاه مسيحيان شده است.
ثالثاً
احتمالاً مراد از پيش گويى ها، «ناضرى» بودن به معناى «نذر و وقف خدا بودن» يا به معناى «مواظب بر اجراى دقيق مراسم دينى بودن» است، نه ناصرى به معناى انتساب به شهر ناصره.[6]
[1]. انجيل لوقا، 1: 26 ـ 32.
[2]. همان، 2: 1 ـ 7.
[3]. انجيل متى، 2: 5 و 6.
[4]. همان: 23.
[5]. همان: 2.
[6]. جلال الدين آشتيانى، تحقيقى در دين مسيح، ص 151 و نيز ر.ك: محمدر ضا زيبايى نژاد، مسيحيت شناسى مقايسه اى، ص 47.