با هم در آينة انديشة پير ژرف انديش و پيشواي پاكيها و خوبيها، حضرت امام (ره) مينگريم و رسالت عاشوراييان و جوانان هوشيار و آگاه را در حفظ «حماسة كربلا و ارزشهاي گريه» جويا ميشويم:
«يك دستهاي آمدهاند ميگويند كه نه، ديگر روضه نخوانيد. نميفهمند اينها كه روضه يعني چه. اينها ماهيت اين عزاداري را نميدانند چيست. نميدانند كه اين نهضت امام حسين ـ عليه السّلام ـ آمده تا اينجا تا اين نهضت را درست كرده. نميدانند كه گريه كردن بر عزاي امام حسين، زنده نگه داشتن نهضت و زنده نگه داشتن همين معنا كه يك جمعيت كمي در مقابل يك امپراطوري بزرگ ايستاد ... دستور امام حسين ـ عليه السّلام ـ دستور است براي همه: «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» دستور است به اينكه هر روز و در هر جا بايد همان نهضت را ادامه بدهيد، همان برنامه را، امام حسين با عده كم همه چيزش را فداي اسلام كرد، مقابل يك امپراطوري بزرگ ايستاد و «نه» گفت. هر روز بايد در هر جا اين «نه» محفوظ بماند و اين مجالسي كه هست، مجالسي است كه دنبال همين است كه اين «نه» را محفوظ دارد. بچهها و جوانهاي ما خيال نكنند كه مسأله، مسأله ملت گريه است. اين را ديگران القا كردند به شماها كه بگوييد ملت گريه آنها از همين گريهها ميترسند براي اينكه گريهاي است كه گريه بر مظلوم است، فرياد مقابل ظالم است ... اينها شعائر مذهبي ماست كه بايد حفظ شود.
اينها يك شعائر سياسي است كه بايد حفظ شود، بازيتان ندهند اين قلم فرساها، بازيتان ندهند اين اشخاصي كه با اسماء مختلفه و با مرامهاي انحرافي ميخواهند همه چيز را از دستتان بگيرند ... جوانهاي ما بازي اين بزرگها را نخوريد، اينها خيانتكارند، اينهايي كه تزريق ميكنند به شما، ملت گريه، ملت گريه، اينها خيانت ميكنند. بزرگهايشان و اربابهايشان از اين گريهها ميترسند ... بايد هر روز اين كار بشود، اين جنبة سياسي دارد، جنبة اجتماعي دارد.»[1]
پاسخ اين پرسش همانند جواب اين سئوال است كه آيا آفتاب نيازمند حضور ما به هنگام تابيدن است؟! به يقين گريستن براي محبوبي چون حسين به علي ـ عليه السّلام ـ، زمينهساز پيوند قلبي است كه عطش روح را فرو مينشاند و هر قطرهاي چونان گوهري شبافروز، براي سعادت و سازندگي امروز و فردا مؤثر خواهد بود. بدين خاطر سمت و سوي سخنان پيشوايان، تشويق مردم به چنين هدف ارزشمندي است تا ديدهها، دلها را از سرچشمة عشق و معرفت سيراب كند و دلها با شفافيت خود، شناخت افزونتري يابد و شعارها همراه با شعور گرديده، هدايت بيشتري بيافريند.
از اين رو امام حسين ـ عليه السّلام ـ خود فرمود:
«اَنَا قتيلُ العَبَره لا يَذْكُرُني مؤمِنٌ اِلّابَكي»[3]؛
من كشته اشكم، هيچ مؤمني مرا ياد نميكند، مگر آنكه - به خاطر مصيبتهايم - ميگريد.
و امام رضا ـ عليه السّلام ـ به پسر شبيب فرمود:
«اي پسر شبيب! هر گاه خواستي بر چيزي گريه كني، بر حسين بن علي ـ عليه السّلام ـ گريه كن»[4]
از سوي ديگر امواج اشك و احساس و توفان فرياد تودههاي دين باور، جاوداني و پويايي حادثة كربلا را تضمين كرده، هماره «چراغي روشن از شور و عشق و شعور» فرا روي تمامي آزادگان جهان پايدار خواهد بود و افزون بر اين دو، ما، با اشك ديدههامان هر بار بيعتي نو با پيشواي آزادي خواهان هستي ميكنيم و گرماي محبت دلهامان را بيشتر و بيشتر مينماييم. حرارتي كه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ با اشاره بدان فرمود:
«براي شهادت حسين ـ عليه السّلام ـ حرارتي در دلهاي مؤمنان است كه هرگز سرد و خاموش نميشود.»[5]
بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، حضرت امام خميني (ره) دربارة نياز امام حسين ـ عليه السّلام ـ به اشك ما ميفرمود:
«حضرت باقر ـ عليه السّلام ـ وقتي كه ميخواستند فوت كنند وصيت كردند كه ده سال ظاهراً در منا اجير كنند كسي را، كساني را كه براي من گريه كنند. اين چه مبارزهاي است؟ حضرت باقر احتياج به گريه داشت؟ حضرت باقر ميخواست چه كند گريه را؟ آن وقت هم در منا چرا؟ ايام حج و منا! اين همان نقطة اساسي سياسي، رواني و انساني است كه ده سال در آنجا گريه كنند. خوب مردم ميآيند ميگويند چه خبر است چيست؟ ميگويند اينطور بود. اين توجه ميدهد نفوس مردم را به اين مكتب و ظالم را منهدم ميكند و مظلوم را قوي ميكند. ما جوانها داديم، كربلا جوانها داده، ما اين را بايد حفظش كنيم، اين نميشود اينطور باشد. شما خيال بكنيد كه گريه است، خير گريه نيست، بلكه مسأله سياسي، رواني، اجتماعي است. اگر قضيه گريه است تباكياش ديگر چيست؟ اصلاً حضرت سيد الشهداء چه احتياج به گريه دارد؟ ائمه اينقدر اصرار كردند به اينكه مجمع داشته باشيد، گريه بكنيد، چه بكنيد، براي اينكه اين حفظ ميكند اين كيان مذهب ما را.[6]
... اين روضه و اين گريه آدم ساز است. انسان درست ميكند. اين مجالس روضه، اين مجالس عزاي سيد الشهداء و آن تبليغات بر ضد ظلم. اين تبليغ بر ضد طاغوت است. بيان ظلمي كه به مظلوم شده تا آخر بايد باشد.»[7]
[1] . صحيفة نور، ج 10، ص 30 - 32. [2] . اي اشكها بريزيد، ص 131. [3] . كامل الزيارات، ابن قولويه، بحث گريه در مصائب امام حسين ـ عليه السّلام ـ؛ بحارالانوار، ج 44، ص 279. [4] . همان؛ نفس المهموم، ص 14 و 15. [5] . فرهنگ عاشورا، ص 384. [6] . صحيفة نور، ج 10، ص 217. [7] . همان، ج 9، ص 201.