اسلام نسبت به حسن خلق بسيار تأكيد نموده و از كسي كه داراي اين صفت باشد تمجيد فراوان كرده است.
اخلاق خوب به قدري اهميت دارد كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايند:
اَوَّلُ ما يُوضَعُ في ميزانِ العَبدِ يَومَ القِيامَةِ حسنُ خُلقِه.[1]
اولين چيزي كه روز قيامت در كفة ترازوي انسان گذاشته و آن را وزن ميكنند (و ميسنجند) اخلاق خوب او ميباشد.
هم چنين فرمودهاند: ما مِن شَيءٍ اَثقَل في الميزانِ مِن خُلقٍ حَسَن.[2]
در ترازوي قيامت چيزي سنگينتر از اخلاق خوب نيست.[3]
علما و دانشمنداني كه پيرامون علل گسترش سريع اسلام توسط پيامبر بزرگوار ـ صلّي الله عليه و آله ـ تحقيق كردهاند، به مسائلي از قبيل: اعجاز قرآن، مديريت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ، ايثار مسلمين و چيزهايي از اين قبيل اشاره نمودهاند كه يكي از مهمترين آنها مسأله اخلاق نيكوي رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ است.
قرآن كريم ميفرمايد: وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ.[4]
اي رسول!... اگر تند خو و سخت دل بودي، مردم از گرد تو متفرق ميشدند... .
خُلق حسن و نيكوي رسول گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ در حدي است كه از طرف خداوند مفتخر به دريافت مدال جاودان خُلق عظيم گرديده است، وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ[5] و اين در حالي است كه حق تعالي، دنيا و نعمتهاي دنيا را با اين وسعت، كم و كوچك و ناچيز شمرده است: قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ.[6]
روزي يكي از يهوديان خدمت آن حضرت آمد و طلبي را كه از ايشان داشت مطالبه نمود، حضرت فرمودند: الان ندارم، بعداً ميپردازم. اما يهودي اصرار داشت كه طلب خود را در همان وقت دريافت كند، تا اين كه وقت نماز شد و حضرت نتوانستند به مسجد بروند، اصحاب براي كسب اطلاع از علت اين امر، به خانه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ آمدند و به محض اين كه ماجرا را مشاهده كردند، خواستند آن مرد يهودي را به كناري انداخته و مجازات كنند، اما حضرت اجازه ندادند. چندي گذشت و يهودي مسلمان شد. وقتي خدمت حضرت رسيد، عرضه داشت: يا رسول الله! شما با آن كه قدرت داشتيد و ميتوانستيد مرا به زور بيرون كنيد، حتي اجازه برخورد خشونت آميز را به اصحابتان نداديد و با من به عطوفت، و مهرباني و حسن خلق رفتار كرديد و اين دليل حقانيت راه شما است، و همين امر موجب اسلام آوردن من شد.[7]
امام حسن مجتبي ـ عليه السلام ـ نيز در اين رابطه كلامي بسيار زيبا و جالب دارند و ميفرمايند:
اِنَّ اَحسَنَ الْحَسَنِ، اَلخُلقُ الحَسَن.[8]
بهترين زيباييها، اخلاق نيكو است.
يعني اگر كسي بهترين و زيباترين لباسها را بپوشد و به نيكوترين وجه موها و سر و صورت خود را آرايش دهد و خوشبوترين عطرها را بزند و با ظاهري بسيار جذاب و آراسته وارد جامعه شود، لكن اخلاق بدي داشته باشد، همه از وي دوري ميجويند و حاضر به دوستي با او نيستند، اما اگر كسي با وضع معمولي و ساده و يا حتي با چهره و قيافهاي زشت، در جمعي حاضر شود، و داراي حسن خلق و برخورد صميمي باشد، بهترين زيباييها را دارد و در حقيقت، خود را با زيباترين زيباييها آراسته است.
ادامة اين مطلب را با روايتي از امام صادق ـ عليه السلام ـ زينت ميدهيم كه فرمودند:
اِنَّ حُسنَ الخُلقِ يُذيبُ الخطيئَةَ كَما تُذيبُ الشَّمسُ الْجَليد.[9]
همان گونه كه خورشيد، برف را آب ميكند، اخلاق خوب هم گناهان را آب مينمايد.
بنابراين مؤمن بايد در برخوردهاي اجتماعي، اصل را بر رأفت و حسن خلق بگذارد، با همه مهربان و صميمي باشد، با وي گشاده و در كمال محبت و صفا با ديگران برخورد كند، زيرا ريشة همه، يا بسياري از صفات حسنه، همين صفت نيكوست و داشتن اخلاق خوب، بهترين وسيله براي نيل به كمالات عاليه انساني است.
در اين جا مناسب است مطلب جالبي را از كتاب «فضيلتهاي فراموش شده» نقل كنيم.
-كتاب بينوايان «ويكتور هوگو» را هر كس مطالعه كرده باشد، صحنة واقعاً شگفت انگيز و آموزندة مواجهة يك روحاني مسيحي با يك زنداني زجر ديدة گرسنة متنفر از همه كس و همه چيز را به ياد دارد. «ژان والژان» را زندان و خشونت و محروميت نه تنها اصلاح نكرده بلكه تباه كرده است.