در مذمت و مطرود بودن سوء خلق و تندخويي از پيامبر اكرم و ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ، روايات زيادي رسيده است كه با رعايت اختصار به چند نمونه از آنها اشاره ميكنيم: رسول گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايند:
خِصلَتانِ لا يَجتمِعانِ فِي مُؤمِنٍ البُحلُ و سُوء الخُلق.[1]
دو صفت بخل و بد اخلاقي در مؤمن جمع نميشوند.
علي ـ عليه السلام ـ اخلاق بد را هم نشيني نامناسب و دوستي بد معرفي نموده و فرمودهاند: سوء الخُلقِ شَرُّ قَرين.[2]
و نيز از آن حضرت است كه: مَن ساءَ خُلقُهُ ضاقَ رِزقُهُ.[3]
كسي كه بر خوردي بد داشته باشد، رزق و روزي او كم ميشود.
از پيشواي ششم، امام جعفر صادق ـ عليه السلام ـ روايت شده كه فرمودند:
اِنَّ سُوء الخُلقَ لَيُفسِدُ العمل كَما يُفسِدُ الخِلُّ العَسَل.[4]
همان گونه كه سركه، عسل را فاسد ميكند، بد اخلاقي نيز عمل را از بين ميبرد.
وقتي سعد بن معاذ، صحابي بزرگ پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ از دنيا رفت، آن حضرت شخصاً عهدهدار تشريفات غسل و كفن او شده و با پاي برهنه (به علت وجود ملائكه بي شمار شركت كننده در تشييع) جنازة او را تشييع كرده و خود، بدن او را در قبر نهاد. سپس سنگ لحد او را با دست مبارك خويش چيدند، و خلاصه كاري كه با ديگران انجام نداده بودند، در حق او روا داشتند. مادر سعد كه كنار قبر ايستاده بود، خطاب به فرزندش كرده، گفت: پسرم! اين گونه مردن بر تو گوارا و مبارك باشد، من هرگز براي تو گريه نميكنم (كه تو سعادتمند هستي و اهل نجات). پيامبر به او فرمودند: صبر كن اي مادر سعد، هم اكنون قبر او را آن چنان فشرد كه استخوانهاي سينهاش خرد شد!.
همه تعجب كرده و علت را جويا شدند. حضرت فرمودند: علت اين عذاب آن بود كه سعد كمي با اهل خانة خود بد خلقي ميكرد و عصباني بود.
حال كه مطلب به اين جا كشيد، خوبست بحث مختصري نيز پيرامون بد زباني و فحاشي داشته باشيم.
در متون منابع غني اسلامي و روايات پيشوايان دين ـ عليهم السلام ـ صحبت ركيك، فحش دادن و عدم عفت كلام، بسيار مذمت شده و نهي گرديده است. در روايتي آمده كه: اَلجَنَّةُ حَرامٌ علي كُلِّ فاحِشٍ اَن يَدخُلَها.[5]
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند:
ورود انسان بد زبان به بهشت حرام است.
از امام باقر ـ عليه السلام ـ نيز در اين زمينه رسيده است كه: قُولُوا لِلنّاسِ اَحسَنَ ما تُحِبُّونَ اَن يُقالَ لكم فَاِنّ اللهِ يُبغَضُ اللَّعّانَ السَّبّابِ الطَّعان عَلَي المومنين الفاحِشِ المُتَفَحِّشِ السّائِلِ المُلَحِّف.[6]
بهتر و زيباتر از آن گونه كه دوست داريد ديگران با شما سخن بگويند، با آنان سخن بگوييد، به درستي كه خداوند كسي را كه به مؤمنين ناسز گويد، و آنان را لعن كند و طعنه بزند دشمن دارد.
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: خداوند ميفرمايد كه هر كس به دوست من (يعني مؤمن) اهانت كند (چه با زبان و چه با رفتار) به جنگ با من برخاسته است.[7]
در روايت است كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند:
اِنَّ مِن شَرِّ عِبادِ اللهِ مَن يُكرَهُ مُجالِستُهُ لِفُحشِه.[8]
بدترين بندگان خدا كسي است كه مردم به خاطر بد زباني او از هم نشيني و برخورد با او بيزار باشند.
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: كسي كه زبانش موجب ترس و وحشت و نگراني مردم باشد جايگاهش آتش جهنم است.[9]
نقل شده كه روزي يكي از ياران امام صادق ـ عليه السلام ـ در خدمت ايشان به جايي رهسپار بود، غلام آن مرد از آنها عقب افتاد، مرد او را صدا زد ولي غلام جواب نداد، بار دوم و سوم هم او را فرا خواند، اما باز از غلام پاسخي شنيده نشد، آن مرد به غلام دشنام داد و گفت: يابن الفاعلة، اي حرامزاده با تو هستم!.
امام صادق ـ عليه السلام ـ با شنيدن اين ناسزا از رفتن باز ايستادند و فرمودند: چه گفتي؟
صحابي گفت: يابن رسول الله! چون پدر و مادرش مسلمان نبوده و از بلاد غير اسلامي هستند، لذا اين ناسزار را دادم و اين نسبت حقّي است كه گفتم.
حضرت فرمودند مرا با پدر و مادر او كاري نيست، چرا به او فحاشي ميكني؟
بعد فرمودند: ديگر حق نداري با من رفت و آمد كني.
(نقل كردهاند كه امام تا زنده بودند، آن صحابي را به حضور نپذيرفتند و با او رفت و آمد نكردند).[10]
و نيز در خبر است كه يهوديان توطئه كرده بودند تا به مقام پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ ناسزا بگويند، يكي يكي بر حضرت وارد شده و به عنوان سلام چنين ميگفتند: السام عليك، (مرگ بر شما باد).
حضرت با متانت در پاسخ آنها فقط ميفرمودند: عليكم (بر خودتان باد!)
عايشه از اين گستاخي يهوديان سخت بر آشف و آنان را به باد دشنام گرفت و گفت: مرگ بر شما باد اي فرزندان خوك و ميمون!!. رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ عايشه را از اين امر باز داشته و فرمودند: اگر حقيقت ناسزا گويي مجسم شود، زشتترين صورتها را دارد.
از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل شده كه فرمودند:
فحش دادن به مؤمن موجب فسق است.[11]
در مورد افشاگريهاي ناروا، حرمت شكنيها، پردهدريها، و شكستن شخصيت و حيثيت مسلمانان، و نيز بدگوييها، بد دهنيها، اتهام زدنها، فحاشيها، عيب جوييها، ريا كاريها، و جنگ و جدلهاي بيمورد، و نيز فخر فروشي، خود نمايي، شهرت پرستي، فضل فروشي، رياست طلبي و عوام زدگي، آيات و روايات بسياري وجود دارد كه ذكر آنها موجب اطالة كلام ميشود و ما را از سير بحث مورد نظر دور ميدارد، و لذا از بيان آن صرف نظر ميكنيم.
[1] . ميزان الحكمة، ج 3، ص 153. [2] . غرر الحكم. [3] . غرر الحكم. [4] . بحار الانوار، ج 73، ص 296. [5] . كنز العمال، 8085. [6] . بحار الانوار، ج 78، ص 181. [7] . اصول كافي، ج ص 352. [8] . اصول كافي، ج 2، ص 325. [9] . بحار الانوار، ج 75، ص 283 (من خاف الناس لسانه فهو في النار). [10] . خانواده در اسلام. [11] . قضاء حقوق المؤمنين، ص 18.