5- حلم و بردباري
يكي از اخلاق پسنديده و ممدوح در آيات قرآن و روايات اسلامي، حلم و كظم غيظ است.خداوند متعال در قران كريم، يكي از صفات متقين را فرو بردن خشم و غضب و دارا بودن صفت نيكوي حلم بيان فرموده است:وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ.[1]پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز در اين رابطه جملة زيبايي دارند، ميفرمايند:قدرتمندترين و قويترين شما كسي است كه به هنگام خشم، مالك نفس خود باشد، و حليمترين شما، آن كس است كه در وقت قدرتمندي عفو كند.[2]باز در همين زمينه از آن حضرت نقل گرديده كه:انسان جرعهاي ننوشيده كه اجرش بيش از نوشيدن يك جرعه غيظ و غضبي باشد كه به خاطر خدا فرو برده شود.[3]امام هفتم ـ عليه السلام ـ كه خود ملقب به لقب كاظم هستند ميفرمايند:مَن كَظَمَ غيظاً و هو يقدر علي اِمضائِهِ حشَا اللهُ اَمناً و ايماناً يَومَ القيامه.[4]كسي كه خشم خود را فرو برد در حالي كه قادر بر اجراي خشم خود باشد، خداوند قلب او را در قيامت پر از امن و ايمان ميكند.پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ بهترين راه وصول به خدا (و كمال مطلق) را حلم در برابر غيظ و صبر در برابر مصيبت دانستهاند.[5]توضيح اين مطلب لازم است كه بين حلم و كظم غيظ از نظر درجات و مراتب، تفاوت وجود دارد، زيرا كظم غيظ يعني با زحمت، خشم را فرو بردن، اما حلم، يعني خشمگين و عصباني نشدن و اين خود، به مراتب بالاتر و كاملتر از كظم غيظ است، اگر چه كظم غيظ در جاي خود، ممدوح و مورد تأكيد ميباشد.نقل كردهاند كه حكيمي، يكي از دوستان خود را براي صرف غذا به منزلش دعوت كرد، اتفاقاً آن حكيم، زني بداخلاق و عصباني مزاج داشت، وقتي سفره غذا نزد ميهمان انداخته شد، زن آمد و سفره را جمع كرد و به روي حكيم پرتاب نمود! ميهمان ناراحت شده و عصباني گرديد، لذا برخاست و از خانه بيرون رفت، حكيم به دنبالش دويد و به او گفت: آيا به ياد داري كه روزي در خانة تو بوديم و غذا ميخوريم، ناگهان مرغي به وسط سفره پريد و آن چه در آن جا بود خراب شد، غذاها ريخت و هيچ كس از ما كه بر سر سفره نشسته بوديم ناراحت و غضبناك نشديم؟! دوستش گفت: آري به ياد دارم. ميزبان خردمند ادامه داد: اينك تو نيز گمان كن كه اين زن همان مرغ است كه سفره را به هم ريخت و ناراحت نشو! ميهمان پذيرفت و خنديد و از رفتن منصرف گرديد و با خود ميگفت: حلم و بردباري، شفاي هر درد و ناراحتي است.به هر حال، حلم و در مرتبه بعد كظم غيظ از سيره پيامبران و زينت بخش مردان خداست[6]، و داراي آثار و فوايد بسيار ارزشمند دنيوي، و خيرات و منافع شايسته اخروي است با اندكي تعمق در ابعاد گوناگون آن ميتوان آنها را به عيان مشاهد نمود.
[1] . سورة آل عمران، 134.[2] . المحجة البيضاء، ج 5، ص 309.[3] . سنن ابن ماجه، 4189.[4] . اصول كافي، ج 2، ص 109.[5] . اصول كافي، ج 2، ص 109.[6] . المحجة البيضا، ج 5، ص 312.