2- برخورد با همسايگان - اخلاق اسلامي در برخورد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق اسلامي در برخورد - نسخه متنی

سيد مهدي شمس الدين

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


2- برخورد با همسايگان

در دين مقدس اسلام چنان كه صراحتاً از آيات قرآن كريم و احاديث و روايات ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ بر مي‎آيد، همسايه، جايگاه ويژه و خاصي را دارد. خداوند متعال در آيه‎اي مي‎فرمايد:

وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ...[1].

خداي يكتا را بپرستيد و هيچ چيز را شريك وي نگيريد و نسبت به پدر و مادر و خويشان و يتيمان و بينوايان و همسايه خويشاوند و همسايه بيگانه و... نيكي و مهرباني كنيد...

همان طور كه ملاحظه مي‎فرماييد در اين آيه، حق تعالي پس از توصيه به بندگي و عبوديت و نفي شرك در برابر او، دستور احسان و نيكي به افراد مختلف، از جمله همسايگان را صادر مي‎فرمايد و به دليل اهميت مسأله، مطلب را باز كرده و بيان مي‎دارد: هم همسايه خويشاوند و هم همسايه بيگانه.

اهميت بيشتر اين موضوع زماني روشن‎تر مي‎گردد كه بدانيم پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در روايتي مي‎فرمايند:

آن قدر جبرئيل به من سفارش همسايگان را نمود كه گمان بردم همسايه‎ها از انسان ارث مي‎برند.

مولاي متقيان علي ـ عليه السلام ـ نيز در آخرين لحظات عمر مباركشان باز فرزندان را به رعايت حقوق همسايگان سفارش مي‎فرمايند:
الله الله في جيرانِكُم فَإِنَّهُ وَصيَّةُ نَبِيِّكُمْ.[2]

خدا را، خدا را، در مورد همسايگانتان (در نظر داشته باشيد كه به آنها نيكي كنيد) كه اين سفارش پيامبرتان است.

از امام صادق ـ عليه السلام ـ نيز نقل گرديده است كه: با همسايگان رفتار نيكو داشته باشيد كه اين امر خداوند است.[3]

باز از رسول گرامي اسلام مروي است كه فرمودند: كسي كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد همسايه‎اش را اذيت نمي‎كند.[4]

و فرموده‎اند همسايه خوب آن نيست كه همسايه‎اش را اذيت نكند بلكه همسايه خوب آن است كه اذيت و آزار همسايه را هم تحمل نمايد.[5]

در روايت است كه حق همسايه بر انسان اين است كه:

در غياب او حافظ امور خانه او باشد.

در حضورش او را اكرام و احترام نمايد.

او را به هنگام مظلوميت ياري دهد.

با او رفتار شايسته داشته باشد.

اگر چيزي به قرض خواست به او بدهد.

خطاها و لغزشهاي او را پي گيري نكند.

در وقت مريضي او را عيادت نمايد.

اگر عزادار است به او تسليت بگويد.

اگر از دنيا رفت، در تشييع جنازه‎اش شركت كند.

اگر بوي غذا به خانه همسايه رسيد، او را بي‎بهره نگذارد.[6]

مرحوم استاد شهيد مطهري (ره) نقل مي‎كند كه: سيد جواد آملي (فقيه بزرگ و صاحب كتاب مفتاح الكرامه) شبي مشغول صرف شام بود كه در خانه‎اش به صدا در آمد، وقتي فهميد كه پيش خدمت استادش، سيد مهدي بحر العلوم پشت درب است با عجله به طرف او دويد و منتظر صحبت او شد، پيش خدمت گفت: حضرت استاد بر سر سفره شام نشسته‎اند، اما دست به غذا نخواهند برد تا شما را ببينند.

جاي معطلي نبود، سيد جواد بدون آن كه غذا را به آخر برساند با شتاب تمام به طرف خانه سيد بحر العلوم حركت كرد (كه اين رعايت حق استاد است). تا چشم استاد به سيد جواد افتاد، با خشم و تغيّر بي‎سابقه‎اي گفت: سيد جواد! از خدا نمي‎ترسي؟ از خدا شرم نداري؟!.

سيد جواد غرق حيرت گرديد كه چه شده و چه واقعه‎اي رخ داده كه استادش او را اين چنين عتاب و خطاب مي‎كند! هر چه فكر كرد، نتوانست علت ناراحتي را بفهمد. سرانجام علت را از استاد سئوال كرد. استاد فرمود: هفت شبانه روز است كه فلان همسايه‎ات با آن عائله زياد، گندم و برنج ندارد و در اين مدت از مغازة محلشان خرماي زاهدي و ارزان قيمت نسيه كرده و با آن به سر برده‎اند. امروز نيز كه براي نسيه گرفتن خرما رفته، قبل از آن كه نياز خود را اظهار كند، مغازه دار گفته است كه: حساب شما زياد شده است. او هم خجالت كشيده و دست خالي به خانه برگشته، و امشب خودش و عائله‎اش بي‎شام مانده‎اند.

سيد جواد گفت: به خدا قسم! من از اين جريان خبر نداشتم و اگر مي‎دانستم، حتماً‌ به احوالش رسيدگي مي‎كردم.

استاد گفت: همة داد و فريادهاي من براي آنست كه تو چرا از احوال همسايه‎ات بي‎خبر و غافلي! چرا بايد آنها هفت شبانه روز به اين وضع بگذرانند و تو متوجه نباشي؟ اگر با خبر بودي و اقدام نمي‎كردي كه اصلاً مسلمان نبودي!

سيد جواد بسيار اندوهگين شد و گفت: مي‎فرماييد چه كنم؟

استاد فرمود: پيشخدمت من اين سيني غذا را همراه تو تا جلوي درب منزل آن مرد مي‎آورد و باز مي‎گردد تو درب منزل او را بزن و از او خواهش كن كه شام را امشب با هم بخوريد. اين پول را هم بگير و زير حصير يا فرش خانه‎اش بگذار و از اين كه دربارة او كه همسايه توست كوتاهي كردي معذرت بخواه، من اين جا نشسته‎ام و شام نخواهم خورد تا تو برگردي و خبر آن مرد مؤمن را برايم بياوري.

پيش خدمت و سيد روانه شدند. سيد جواد با اجازة صاحب خانه وارد شد و بعد از معذرت خواهي مشغول صرف غذا شدند. با خوردن يك لقمه از غذا، آن مرد دست نگه داشت و گفت: اين غذا دست پخت عرب نيست و از خانه شما نيامده، و تا نگويي كه ماجرا از چه قرار است ديگر دست به آن نخواهم زد. (آن مرد خوب حدس زده بود، چون غذا در خانة بحر العلوم كه ايراني الاصل و اهل بروجرد بود پخته شده بود).

هر چه سيد اصرار كرد كه تو غذا را بخور و كاري به اين امور نداشته باش، قبول نكرد. بالاخره سيد مجبور شد جريان را نقل نمايد. آن مرد پس از شنيدن ماجراي غذا را تناول كرد و گفت: من راز خود را به احدي نگفتم و تعجب مي‎كنم كه بحر العلوم چگونه از اين مطلب مطلع شده است[7].

آري اين گونه بايد به امور همسايگان رسيدگي كرد، و عدم رسيدگي و توجه به همسايگان، و حتي بي‎خبري و غفلت از گرفتاريها و مشكلات همسايگان از ديدگاه اسلام و نيز اخلاق و وجدان ممنوع و مورد نهي است.


[1] . سورة نساء، 36.

[2] . بحار الانوار، ج 74، ص 153.

[3] . بحار الانوار، ج 69، ص 370.

[4] . بحار الانوار، ج 43، ص 62.

[5] . بحار الانوار، ج 77، ص 320.

[6] . بحار الانوار، ج 82، ص 94.

[7] . داستان راستان، ج 2، داستان 86.


/ 30