لطيفه هاي آموزنده تاريخ

محمد رضا اکبري

نسخه متنی -صفحه : 154/ 108
نمايش فراداده

5- ترفندهاي ابليس

امام باقر ـ عليه السّلام ـ فرمود: وقتي ابراهيم و اسماعيل ـ عليهما السّلام ـ تسليم امر خدا شدند تا ابراهيم ـ عليه السّلام‌ـ فرزندش اسماعيل را ذبح كند پيرمردي (ابليس) آمد و گفت: اي ابراهيم! از فرزند خود چه مي‌خواهي؟

ابراهيم ـ عليه السّلام ـ فرمود: مي‌خواهم او را ذبح كنم.

ابليس كه بصورت يك پيرمردي درآمده بود گفت:

سبحان الله آيا بچه‌اي را ذبح مي‌كني كه هيچ گناهي نكرده است؟

ابراهيم ـ عليه السّلام ـ جواب داد: خداوند فرموده است.

پيرمرد: خداوند تو را از اين كار نهي فرموده است و شيطان به تو چنين امر كرده است!

ابراهيم ـ عليه السّلام ـ همان كسي كه مرا به اينجا رسانيده است به من چنين فرمان داده است.

پيرمرد (ابليس): نه والله كسي جز شيطان به تو چنين امر نكرده است.

ابراهيم ـ عليه السّلام ـ: نه والله ديگر با تو سخن نمي‌گويم و تصميم بر ذبح اسماعيل گرفت.

پيرمرد: اي ابراهيم! تو امام و رهبري هستي كه مورد اقتداي مردم قرار مي‌گيري، اگر تو فرزندت را ذبح كني مردم هم فرزندان خود را ذبح مي‌كنند.