لطيفه هاي آموزنده تاريخ

محمد رضا اکبري

نسخه متنی -صفحه : 154/ 14
نمايش فراداده

2- شهر شما بهشت است

سالي گذر شيخ جعفر به رشت افتاد. اهل رشت خواستند نماز را با او به جماعت گذارند. مساجد شهر كوچك بود و براي جمعيت فراوان نمازگذاركافي نبود ناچار در ميدان شهر اجتماع كردند و با شيخ جعفر نماز جماعت خواندند. پس از نماز مردم از آن بزرگوار درخواست كردند تا آنها را موعظه كند.

شيخ فرمود: من زبان فارسي را به خوبي نمي‌دانم. اما آنها همچنان اصرار كردند. آنگاه شيخ بر منبر قرار گرفت و فرمود: اي مردم شما مي‌ميريد و شيخ هم مي‌ميرد پس به فكر روز قيامت باشيد.

اي مردم! رشت شما مثل بهشت است. زيرا در بهشت قصرها وجود دارد و در شهر شما هم قصرهاي بلند و بوستانهايي است كه داراي نهرهاست و در بهشت حورالعين است كه در نهايت حسن و جمالند و زنان اينجا هم در كمال وجاهتند، در بهشت غلمان هست و در اينجا نيز هست، و در بهشت تكليف نماز و روزه و ساير عبادات برداشته شده است همچنين در رشت نماز و روزه و عبادات ديگر به كلي برداشته شده است![1]

[1] . فوائد الرضويه، ص 73.