لطيفه هاي آموزنده تاريخ

محمد رضا اکبري

نسخه متنی -صفحه : 154/ 56
نمايش فراداده

3- مكالمة يحيي ـ عليه السّلام ـ و ابليس

ابليس نزد يحيي بن زكريا ـ عليهما السّلام ـ حاضر شد و گفت: مي‌خواهم تو را نصيحت كنم.

يحيي ـ عليه السّلام ـ فرمود: نيازي به نصيحت تو ندارم اما از انسانها مرا با خبر كن.

ابليس گفت: انسانها در نزد ما سه گروهند: يك گروه آنها بسيار كار را بر ما سخت مي‌كنند به سوي يكي از آنها مي‌رويم تا او را به گناه اندازم و او را گنهكار مي‌كنيم اما به سرعت توبه مي‌كند و تلاشهاي ما را به هدر مي‌دهد. دوباره به سوي او مي‌وريم و از او مأيوس نمي‌شويم، اما به خواسته خود هم نمي‌رسيم و همواره از او در زحمت هستيم.

اما گروه دوم آنهايي هستند كه مانند توپي كه در دست بچه‌هاست در دست ما هستند به هر سو كه بخواهيم مي‌چرخانيم و در اختيار ما هستند.

اما گروه سوم كساني هستند كه مثل تو از عصمت برخوردارند كه كمترين قدرت و نفوذي بر آنها نداريم.[1]

[1] . محجة البيضاء، ج 5، ص 71.