2- سگ و صاحبخانه - لطيفه هاي آموزنده تاريخ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

لطيفه هاي آموزنده تاريخ - نسخه متنی

محمد رضا اکبري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


2- سگ و صاحبخانه

وقتي رضاخان به نخست وزيري رسيد مدرس همچنان به مخالفت با وي ادامه داد. عده‌اي از رجال سياسي و افراد ضعيف‌النفس كه از مخالفتهاي مدرس با سردار سپه نگران شده بودند شخصي را مأمور كردند تا مدرس را قانع كند كه دست از مخالفت با رضاخان بردارد. او به منزل مدرس رفت و پس از سلام و احوالپرسي و تعارفات معمولي خطاب به مدرس گفت:

فكر نمي‌كنيد همين اندازه ضديت براي تنبيه سردار سپه كافي باشد؟

مدرس پاسخ داد: خير. تا وقتي كه دست او از نخست وزيري كوتاه نشود مخالفت من با وي ادامه خواهد داشت.

آن مرد به گزارشي از خدمات رضاخان پرداخت و گفت: در مدت نخست وزيري او قدرت ارتش افزايش يافته است و با نيروهاي نظامي مالياتهاي عقب افتاده از مردم گرفته شده است، حيف است كه اين قدرت را از دست بدهيم!

مدرس با خونسردي پاسخ داد:

سگ هر چه خوب باشد وقتي پاي بچه صاحبخانه را گاز گرفت، ديگر ارزشي ندارد و بايد بيرونش كرد.

او در جواب گفت: اگر اين سگ را از خانه بيرون كنيم چه كسي را به جاي او مي‌گذاريم؟

با رفتن رضاخان آشوب به پا مي‌شود و اجانب كشور را تجزيه مي‌كنند.

مدرس گفت: اگر قرار است هنگام سحر شغال مرغ را ببرد بهتر است هنگام غروب آن را ببرد در اين صورت لااقل آدم با آرامش مي‌خوابد و ديگر لازم نيست شب را آشفته سپري كند و مراقب باشد كه مرغها را از دست ندهد.[1]


[1] . داستانهاي مدرس، ص 208 ـ 209.



/ 154