9- سبب هدايت - لطيفه هاي آموزنده تاريخ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

لطيفه هاي آموزنده تاريخ - نسخه متنی

محمد رضا اکبري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

9- سبب هدايت

جنگ بين المللي دوم بود. سرهنگي از اهل تسنن در كوچه حركت مي‌كرد چشمش به ديوانه‌اي افتاد كه بچه‌ها به دور او جمع شده بودند. سرهنگ او را از بچه‌ها دور كرد و با توجه به اين كه فرزندي نداشت و ديوانه آزاري نمي‌داد جز اين كه ديگران را مي‌خنداند او را به منزل برد تا از وي سرپرستي كند. يك روز كه سرهنگ وارد منزل شد مشاهده كرد همسرش مي‌خندد.

سؤال كرد چرا مي‌خندي؟

همسرش جواب داد: از سخن اين ديوانه خنده‌ام گرفت. وقتي من اذان گفتم و ذكري از نام علي نياوردم (اشهد ان علياً ولي الله را نگفتم) با جملة خنده‌آوري گفت: مگر مولاي من با شما چه كرده است كه نام او را از اذان انداخته‌ايد؟

سرهنگ و همسرش كه از فرزند محروم بودند نذر كردند كه اگر خداوند فرزندي به آنها دهد نام او را علي گذارند و هر دو شيعه شوند. از لطف خداوند در همان شب نطفه بچه منعقد گرديد و اين خانواده فرزند خود را علي نام نهادند و شيعه شدند. و وسيلة هدايت آنها جملة يك ديوانه بود![1]


[1] .از زبان آية الله سيد اسماعيل هاشمي.



/ 154