10- فرزندان سلطان در خدمت استاد - لطيفه هاي آموزنده تاريخ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

لطيفه هاي آموزنده تاريخ - نسخه متنی

محمد رضا اکبري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



10- فرزندان سلطان در خدمت استاد

قاضي عبدالله گيلاني زوزني از علماء و دانشمندان و ادبا بود. سلطان محمود غزنوي او را به امر تربيت فرزندانش گمارد و بسيار او را احترام مي‌كرد و به شاهزادگان دستور داده بود كه بيش از اندازه او را احترام كنند و دستوراتش را اجرا نمايند.

وقتي قاضي عبدالله به غذا خوردن مشغول مي‌شد به شاهزادگان دستور مي‌داد كه همانند خدمتكاران يكي ظرف آب به دست گيرد و ديگري دستمال و به همين گونه در خدمت او باشند تا از خوردن غذا فارغ شود. اين كار قاضي بر شاهزادگان بسيار ناگوار بود تا اينكه نزد پدر خود از او شكايت كردند كه مانند غلامان با ما رفتار مي‌كند و در وقت غذا خوردن براي خدمت خود ما را بر پا مي‌دارد.
سخنان شاهزادگان بر شاه ناگوار آمد و به او پيام داد كه فرزندان من شاگردان تو هستند نه خدمتگزاران تو و در عالم انصاف خواركردن عزيز دور از خردمندي است.

عبدالله در جواب گفت: تو فرزندان خود را براي تربيت و آموختن اخلاق و ادب دين و دنيا نزد من آورده‌اي و خود مي‌داني كه هدف من از اين كار نمايش عظمت و بزرگي نيست بلكه اين كار را براي آن انجام داده‌ام كه چون به منصب سلطنت و پادشاهي رسيدند و بر سفرة نعمت نشستند حال بر پا ايستادگان را بدانند و از آنها ياد كنند.

شاه جواب او را پسنديد و معذرت خواهي كرد.[1]


[1] . بزم ايران، ص 112 ـ 113.



/ 154