4- مراجعه به بيطار - لطيفه هاي آموزنده تاريخ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

لطيفه هاي آموزنده تاريخ - نسخه متنی

محمد رضا اکبري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


4- مراجعه به بيطار

سعدي مي‌گويد: مردكي را چشم درد خاست. پيش بيطار[1] رفت تا دوا كند. بيطار از آنچه در چشم چهارپايان مي‌كند در چشم وي كشيد و كور شد.

حكومت پيش داور بردند، گفت: بر او هيچ تاوان نيست، اگر اين خر نبودي پيش بيطار نرفتي.

مقصود از اين سخن آن است كه تا بداني كه هر آن كه ناآزموده را كارِ بزرگ فرمايد، با آن كه ندامت برد، به نزديك خردمندان به خفت رأي[2] منسوب گردد.

ندهد هوشمند روشن رأي به فرومايه كارهاي خطير




  • بورياباف[3] اگر چه بافنده است
    نبرندش به كارگاه حرير[4]



  • نبرندش به كارگاه حرير[4]
    نبرندش به كارگاه حرير[4]




[1] . دامپزشك.

[2] . سبك عقلي.

[3] . حصيرباف.

[4] . گلستان سعدي، باب هفتم.

/ 154