(در تبيين پنجاه و هفت مثل قرآنى)
آية الله جعفر سبحانى
امثال يكى از اركان ادبيات هر زبانى است.
بسم الله الرحمن الرحيم
در هر زبانى كم و بيش امثالى است كه در اداء مقصود از آن كمك گرفته و مسائل غير ملموس در قالب ملموس ريخته مى شود، و جايگاه مثل در مسائل محسوس ، جايگاه برهان ، در معقولات است زيرا مرور زمان ، (مثل ) را شفاف و روشن مى سازد و جاى ترديد در آن باقى نمى گذارد، هرگاه موردى كه در تبيين آن از مثل بهره مى گيريم ، همتاى مثل باشد، قهرا، شفافيت مثل را خواهد داشت .
فرض كنيد جوان بى تجربه اى ، دارايى موروثى خود را، در مواردى غير ضرورى مصرف مى كند تا آنجا كه حالت اسرافكارى به خود مى گيرد، ديگر پس از اندى ، آهى در بساط نخواهد داشت ، در تبيين مضرات و زيان هاى اين نوع رفتار دور از خرد، هيچ دليل و برهانى برنده تر از مثل وارد در شعر سعدى نيست :
يا فردى كه بيش از درآمد خود، خرج مى كند، و از طريق قرض و وام به زندگى خود رونق بيشترى مى بخشد، در تبيين واقعيت دور از خرد اين عمل ، هيچ بيانى گوياتر از مثل زير نيست .
(پايت را به اندازه گليمت دراز كن ).
سعدى نيز در نصايح خود از اين مثل ، كمك گرفته و مى گويد:
حتى حافظ كه بر خلاف سعدى غالبا در آسمان راه مى رود، نه در زمين ، اين بار در زمين راه رفته و از اين مثل بهره گرفته و مى گويد:
تصور اجمالى هر چيزى ، در گرو تعريف آن است كه انسان را با واقعيت موضوع به طور اجمال آشنا سازد، بنابراين شايسته است كه به تعريف (مثل ) سپس ويژگى هاى آن بپردازيم .
در مقدمه كتاب (امثال و حكم ) دهخدا، آمده است :... اصولا استاد علامه (دهخدا)، در مقدمه كتابهاى خود احتياط عجيب مقرون به وسواس داشت ، و پاسخ نگارنده راجع به علت عدم تحرير مقدمه براى امثال و حكم اظهار داشت (در زبان فرانسوى هفده لغت پيدا كردم كه در فرهنگ هاى عربى و فارسى همه را مثل ترجمه كرده بودند، و در فرهنگ هاى بزرگ فرانسوى تعريف هايى كه براى آنها نوشته اند، مقنع نيست و نمى توان با آن تعريفات ، آنها را از يكديگر تميز داد... از اين رو در نوشتن مقدمه و تعريف (مثل ) و (حكمت ) و غيره خوددارى كردم و كتاب را بدون مقدمه منتشر ساختم .(1)
جاى شگفت است كه ايشان ، براى تعريف مثل اين همه وسواس به خرج داده است ، لفظ (مثل ) هر چند واژه عربى است ، ولى قرنها وارد زبان فارسى شده و عضو اين خانواده گرديده است و در نزد اهل زبان فرقى ميان (مثل ) و (متل ) نيست ايشان با امعان در خصوصيات امثالى كه در كتاب خود گرد آورده ، مى توانست ، مثل را به صورت روشن تعريف كند.
گذشته از اين ، علماى ادب ، مثل را به صورت شفاف و روشن تعريف كرده و قسمتى از آنها را (ميدانى ) (متوفاى سال 518) در مقدمه كتاب خود (مجمع الامثال ) آورده است .
مبرد (ت 285) مى گويد: مثل برگرفته از (مثال ) است و آن گفتار رايجى كه به وسيله آن حال دومى به حال اولى تشبيه و تبيين مى گردد.(2)
ابن سكيت مى گويد: مثل از نظر لفظ، با موردى كه در آن به كار مى گيريم ، مغاير ولى از نظر معنى يكسان مى باشند، شبيه نمونه و الگويى كه در اختيار صنعتگران قرار مى گيرد تا مطابق آن بسازند.(3)
در توضيح گفتار آنان مى افزاييم :
مثل سخنى است كه به وسيله آن ، حالتى را كه اخيرا رخ داده به حالتى كه پيش از آن پديد آمده است تشبيه كنند، زيرا هر دو، شبيه يكديگر، و همتاى هم مى باشند.
مثلا درباره صنعتگر يا صاحب كالايى كه در نهايت نياز، از حاصل صنعت و يا كالاى خود، بهره نمى گيرد، مى گويند: (كوزه گر از كوزه شكسته آب مى خورد) و به گفتن اين سخن حالت آن شخص را به حالت كوزه گرى كه پيش از او، وجود داشته ، و با داشتن كوزه هاى سالم از كوزه شكسته آب مى خورده است ، تشبيه مى كنند.