مثل هاى آموزنده قرآن

مولف: جعفر سبحانی

نسخه متنی -صفحه : 78/ 20
نمايش فراداده

3. شاءن نزول آيه

قرآن در آياتى براى تحقير خدايان مشركان و عمل آنان ، دو مثل كوبنده اى زنده كه مايه ناراحتى مشركان گرديده است .

گاهى براى ترسيم ناتوانى خدايان دروغين آنان مى فرمايد: خدايان دروغين مشركان به اندازه اى ناتوانند كه نمى توانند مگسى را بيافرينند، و اگر مگسى چيزى از آنها بگيرد، قدرت پس گرفتن آن را ندارند، چنان كه مى فرمايد:

ان الذين تدعون من دون الله لن يخلقوا ذبابا ولو اجتمعوا له و ان يسلبهم الذباب شيئا لا يستنقذوه منه .(88)

(آنان كه جز خدا را مى پرستند نمى توانند مگسى را بيافرينند هر چند دست به دست هم بدهند، هرگاه مگسى چيزى از آنان سلب كرد، نمى توانند پس بگيرند).

در آيه ديگر خود مشركان را به عنكبوت و خدايان آنان را به لانه آن تشبيه مى كند و مى فرمايد:

مثل الذين اتخذوا من دون الله اولياء كمثل العنكبوت اتخذت بيتا و ان اوهن البيوت لبيت العنكبوت لو كانوا يعلمون .(89)

آنان كه اوليايى جز خدا، براى خود انتخاب كرده اند، بسان عنكبوتى هستند كه براى خود لانه اى ساخته و (بر آن اعتماد مى كند) در حالى كه سست ترين خانه ها، خانه عنكبوت است ).

اين نوع مثل ها مايه ناراحتى مشركان عصر رسالت گرديد و زبان به اعتراض ‍ گشوده و گفتند هدف از اين ضرب المثل ها چيست ، تو گويى وحى الهى را بالاتر از آن مى دانستند كه اين نوع حشرات را مطرح كند و در اطراف آنها سخن بگويد، ولى غافل از يك نكته و آن اين كه براى تحقير خدايان مشركان و خود آنها يك چنين تشبيه ها عين بلاغت ، و ايراد سخن بر وفق اقتضاى مقام است . با توجه به اين امور:

يادآور مى شويم : جامعه شرك از اين مثل هاى كوبنده كه بتهاى مشركان را پست تر از مگس معرفى مى كرد و آنها را بسان لانه عنكبوت ترسيم مى نمود، سخت بر آشفته بودند زيرا اين نوع تمثيل ها، كار ده ها برهان و دليل فلسفى را انجام مى دهد، و به مغزها حركت و بينش مى بخشد، تا از اين موجودات پست تر از مگس دست بردارند، و بر خانه هاى سست بسان لانه عنكبوت تكيه ننمايند. ملاك صحت و استوارى تمثيل اين است كه به مقصود عقلانى و انسانى گوينده تجسم بخشد، و امر عقلانى را در لباس حسى درآورد.

هرگاه گوينده در مقام بيان عظمت آفرينش و آفريدگار باشد، بايد از كهكشانها و منظومه شمسى و آفرينش انسان و جهان سخن بگويد در اين گونه موارد مطرح كردن پشه و مگس و لانه عنكبوت دور از بلاغت است ، هر چند آفرينش همگان حاكى از قدرت بى پايان خالق آنها است ولى چون نگرش جامعه به آنها نگرش تحقيرى است ، نبايد در اين مقام از آنها سخن گفت .

ولى هرگاه هدف ، بيان تحقير و بى ارزش جلوه دادن بتها و خدايان چوبين و فلزى مشركان باشد، هيچ تشبيهى بليغ ‌تر و گوياتر از تمثيل هاى ياد شده نيست - لذا - خدا مى فرمايد:

ان الله لا يستحيى ان يضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها.

(خدا از مثل زدن به پشه و حتى بالاتر از آن (از نظر پستى ) شرم نمى كند زيرا اين مثلها تاءمين كننده غرض متكلم است ).

4. واكنش هاى گوناگون مثل هاى قرآن

مردم در برابر اين مثل ها به دو دسته تقسيم مى شوند:

الف : گروه معتقد به نبوت پيامبر و حقانيت قرآن .

ب . گروهى كافر و غير معتقد.

گروه نخست به خاطر اعتقاد به حقانيت قرآن مى گويند اين نوع مثل ها نيز بسان سائر آيات قرآن حق و پابرجا است :

فاما الذين آمنوا فيعلمون انه الحق من ربهم .

گروه دوم به خاطر بى ايمانى و بى اعتقادى درباره اين مثل ها سرگردان مى شوند و مى گويند خدا از اين مثل ها چه هدفى را تعقيب مى كند:

و اما الذين كفروا فيقولون ما ذا اراد الله بهذا مثلا.(90)

خدا نسبت به اعتراض مشركان پاسخ مى گويد و مى فرمايد: خدا به وسيله اين مثل ها گروهى را هدايت و گروه ديگرى را گمراه مى سازد، ولى جز فاسقان و خارجان از اطاعت قرآن ، از اين مثل ها گمراه نمى شوند.

هدايت از آن مومنان و گمراهى از آن فاسقان مى باشد، و به اين دو نوع نتيجه گوناگون چنين اشاره مى كند:

(يضل به كثيرا).

(گروه زيادى گمراه مى كنند (كافران ).

(و يهدى به كثيرا).

(خدا گروه زيادى را نيز هدايت مى كند).

سرانجام يادآور مى شود علت گمراهى را بايد از درون كافران جست و جو كرد و در حقيقت خود آنان زمينه هايى فراهم ساخته اند كه از هدايت قرآن بهره نبرند، و عدم بهره مندى آنها از اين آيات همان گمراه شدن است .

گروهى از اين نوع آيات انديشه جبر مى سازند و مى گويند: اين كه خدا گروهى را هدايت ، و گروه ديگرى را گمراه مى كند، به اين معنى است كه : هدايت و ضلالت در دست خدا است نه در دست بشر. و انسانها در اين مورد نقشى از خود ندارند.

ولى استفاده انديشه جبر از اين آيات كاملا محكوم است و قرآن با جمله (و ما يضل به الا الفاسقين ) يادآور مى شود گمراه كردن خدا بى سبب نيست و آنان به خاطر فسق و تمرد سبب گمراهى خود را فراهم ساخته اند و در نتيجه از نور قرآن بهره نبردند.

تعجب ندارد كه كتابى براى گروهى مايه هدايت و براى گروه ديگر مايه ضلالت باشد، زيرا اين دوگانگى در تاثير از خود قرآن سرچشمه نمى گيرد، قرآن براى همه كتاب هدايت است بلكه از ذات انسانها سرچشمه مى گيرد.

انسانى كه خود را در معرض نسيم رحمت قرار دهد از نسيم صبحى بهره مند مى شود ولى آن كس كه در اتاق را ببندد و زير لحاف پنهان شود از اين باد بهارى جان پرور، محروم مى گردد، مثل مومن مثل انسانى است كه خود را در معرض نسيم رحمت قرار مى دهد و مثل انسان كافر بسان آن انسان پنهان شده در خانه است كه خود را محروم مى سازد و به قول گوينده :


  • باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست در باغ لاله رويد، و در شوره زار خس

  • در باغ لاله رويد، و در شوره زار خس در باغ لاله رويد، و در شوره زار خس

سالمترين و پاكترين غذا براى جوان ، نيروبخش است ولى همان غذا براى طفل خردسال كه معده او براى هضم چنين غذايى آمادگى ندارد، معصيت بار بلكه مرگ آفرين است .

تا اينجا از تفسير آيه فارغ شديم .