با اين وجود، اعتماد به بعضى از موضوعاتى كه از مصاحف قديمى كه تاكنون از آسيب دور مانده به دست مى آيد به ما اطمينان بيشترى نسبت به روايتهاى مؤلفان كتب رسم مى دهد، به اضافه مثالهاى جديدى كه از اين مصاحف به دست مى آيد و در استوارى پايه هاى فهم درست و روشن پديده هاى متعدد رسم كمك مى كند.
پيش از آنكه به توصيف مصاحفى كه از آنها اطلاع يافته ايم بپردازيم، روايات علما را درباره سرنوشت مصحفهاى اصلى عثمانى يادآور مى شويم و اينكه آيا احتمال دارد كه چيزى از آن تاكنون باقى مانده باشد؟ اين يك مسأله مهم تاريخى است كه در اينجا نمى توانيم تمام جوانب آن را بررسى كنيم و در اينجا فقط اشاره مى كنيم كه دانشمندان از همان آغاز روايت كرده اند كه اين مصاحف از ميان رفته است; و شك نيست كسانى كه اين مطلب را گفته اند، به مقدار آگاهى خود سخن گفته اند و اين مانع از آن نيست كه مصاحف عثمانى چند قرن بعد از آن هم موجود باشند.
مثلا مالك بن انس (متوفى 179 هـ) را مى بينيم در حالى كه از ابن وهب درباره مصحف عثمان مى پرسد و او مى گويد كه از ميان رفته است(1)، در عين حال يك مصحف قديمى نشان مى دهد كه گويا جدّ او همزمان با كتابت مصاحف عثمانى آن را نوشته است;(2) و ابو عبيد روايت مى كند كه مالك بن انس مصحف عثمان را كه از خزاين بعضى از حاكمان بيرون آمده بود مشاهده كرده و اثر خون عثمان را نيز در آن ديده است;(3) و دانى (متوفى 444 هـ) اشاره مى كند كه بعضى از حروف را در مصاحف قديمى بررسى كرده است و مثلا مى گويد: مصحف جامع كهنه اى را ديده است كه در اوّل خلافت هشام بن عبدالملك در سال صد و ده نوشته شده و تاريخ آن در آخر مصحف آمده است(4). همچنين ابن كثير(5) (متوفى 774 هـ) و ابن الجزرى(6) (متوفى 833 هـ) روايت كرده اند كه آنها بعضى ازمصاحف قديمى را در جامع دمشق و مصر ديده اند كه بر پوست نازك نوشته شده بود.
1. ابن ابى داود، ص 35 و زركشى، ج 1، ص 222. 2. دانى: المقنع، ص 112 و المحكم، ص 17 و قرطبى، ج 1، ص 63. 3. بنگريد به: دانى: المقنع، ص 15 و علم الدين سخاوى: الوسيله، برگ 13 ب و ابن الجزرى: النشر، ج 2، ص 150 و شاطبى در «العقيله» به دو روايت مالك و ابو عبيد و اختلاف آنها اشاره كرده است (بنگريد به: ابن القاصح، ص 17) 4. المحكم، ص 87. 5. فضائل القرآن، ص 49. 6. النشر، ج 1، ص 455.