واقع گروى انتقادى در زبان دين نيز بيش از هر چيز متاءثر از فلسفه استعلايى كانت و ديدگاه هاى فلسفه علم جديد و برخى و افكار نوكانتيهايى چون آرتور ادينگتون (1882 - 1944, Eddington Arthur) فيزيكدان انگليسى و ارنست كاسيرر (1874 - 1946, Cassirr Ernst) فيلسوف آلمانى و همفكران اينهاست كه چارچوبهاى ذهنى را در حصول و كيفيت معرفت ، اثر بخش دانسته و دانش را براينده از واقعيت عينى و داده هاى ذهنى مى شمارند. اين رهيافت فلسفى در رويكرد دين شناسى معاصر اهل كتاب منتج تفسير جديدى از مفهوم سنتى وحى گرديد و آن را حاصل ( تجربه شخصى ) به همراه ( تعبير انسانى ) معرفى كرد. مطابق اين نظر دستيابى ابناى بشر به وحى تعبير نشده و خالص ، ناممكن خواهد بود، بلكه آنچه به آنها مى رسد، تركيبى از پيام خدا و فرايند ذهنى يك انسانى است كه آن را دريافت كرده است . اما روشن است كه اين مبنا پايه هاى رئاليسم و اصالت واقع را سست مى نمايد و آن را به وراى ايدآليسم سوق مى دهد.
ما ضمن پذيرش برخى آكسيومها و قوانين عقلى ، همچون : بديهيات اوليه عقلى و پذيرش قدرت خلاقه ذهن بشر در تجزيه ، تحليل ، تجريد، تعميم و استنباط قوانين نظرى و كلى مربوط به عالم طبيعت ، با كمك استقراهاى تجربى ، معتقديم نقش اساسى و تعيين كننده در پيدايش معرفت از آن حقايق خارجى است و نه چارچوبهاى ذهنى دانشمند. از همين رو، بسيارى از دانشمندان علوم تجربى چون ماكس پلانك ، انيشتين و كمبل و فيلسوفان نو توماسى مانند اتين ژيلسون و غيره بر اين موضوع تاكيد مى ورزند كه رئاليسم متافيزيكى بر رئاليسم معرفتى مقدم است ؛ به ديگر سخن ، آگاهى و معرفت به عالم خارج فرع بر وجود و هستى حقايق عينى است . (426)
به نظر مى رسد يك نكته تحليلى بر رئاليستهاى انتقادى پنهان مانده و آن تمايز ميان معلوم بالذات و معلوم بالعرض است . آنچه در علوم حصولى به نام علم و معرفت مى شناسيم همان معلوم بالذات يا وجود ذهنى است كه عينا منعكس كننده عين خارجى يا معلوم بالعرض است ، نه شبحى از آن ، ولى مفاد اين سخن آن نيست كه آثار عين خارجى را از وجود ذهنى آن شى ء انتظار داشته باشيم .
افزون بر آنچه ذكر شد، رئاليسم انتقادى در زبان دين معارض با مبانى مسلم دينى است . اگر فرستادن وى به اقتضاى حكمت خدا به هدف تكميل آگاهيهاى انسان در جهت هدايت به كمال لايتناهى ، امرى ضرورى است و عدم يا نقصان آن نقض غرض آفرينش انسان تلقى مى شود؛ در اين صورت خداوند كه از لحاظ علم ، قدرت و خيرخواهى ، كمال مطلق و عارى از نقص است ، مى تواند پيام وحى را آن گونه كه مورد نظر او و حاجت انسان است به طور دست نخورده و بى كم و كاست به مقصد نهايى ، يعنى انسان ها، برساند. طرفه آنكه اين نكته در متن قرآن تصريح شده است كه در ارسال وحى تمام اين تدبيرها به كار بسته شده ، تا وحى مصون از هر گزندى به انسانها برسد: عالم الغيب فلا يظهر على غيبه اءحد الا من ارتضى من رسول فانه يسلك من بين يديه و من خلفه رصدا. ليعلم اءن قد اءبلغوا رسالات ربهم و اءحاط بما لديهم و اءحصى كل شى ء عددا. (427)
در پرتو آنچه بيان شد معلوم مى شود كه با توجه به تفاوت زمينه هاى دينى - فرهنگى و تفاوت مبانى و پيش انگاره هاى يهودى - مسيحى غرب با زمينه هاى دينى - فرهنگى و مبانى و پيش انگاره هاى عالم اسلام ، ديدگاه هاى زبان دينى متداول در فرهنگ غربى به هيچ وجه تناسبى با متون دينى مسلمانان ، يعنى قرآن و سنت محرز معصوم (عليه السلام ) نداشته و قابل تطبيق بر آنها نخواهد بود.