به سمعش برسد ، لهذا مرا تكفير نموده است. و شاهد بر كلام من تمام جمعيّت أهل مسجد ميباشند.
ولي فرقي كه ميان آن مرد مكفّر و جناب صاحب سرمقاله است اين ميباشد كه آن مرد نشنيد و تكفير كرد و جناب ايشان ديده و بررسي كرده ، به ايراد مبادرت كردهاند.
سخن حقير در قسمت اوّل كه از «أنوار الملكوت» نقل فرمودهاند اينست:
«بنابراين ، زنان بايد پيوسته يا حامله باشند و يا شير دهند ؛ تا در كاروان انسانيّت ، و حركت به سوي معبود و محبوب ، و قبله مشتاقان و كعبه عاشقان ، و پويندگان به سوي حرم و حريم امن و امان او ، با مردان هماهنگ باشند.
حائض شدن زنان موقعي است كه در اين كاروان نشستهاند و از حركت افتاده و متوقّف گشتهاند. بنابراين ، اصل در زنان عبادت است. يعني اصل در زنان حَمل و رِضاع است.حيض زنان خلاف اصل است. يعني عدم حمل و عدم رضاع ، خلاف است. فتأمّل بر اين نكته دقيق !
اين حقير روزي با يكي از پزشكان حاذق و بصير و متعهّد [74] كه سخن از اين موضوع به ميان آمده بود گفتم: سلامت و سعادت زن در اينست كه: يا حامله باشد ، و يا بچّه زير پستان خود داشته باشد !