دسته ديگري هستند که به اين حدّ نرسيده اند؛ يعني از شيطان تبعيت مي کنند، امّا اين طور نيست که چنين اعتيادي پيدا کرده باشند و کانّه اختيار از آن ها سلب شده باشد. کانّه که مي گوئيم از اين جهت است که اين امور هيچ کدام جبر مطلق نيست؛ بلکه اختيارها و اراد هها ضعيف مي شوند، و ا اگر جبر شد، تکليف هم نيست.
اين دسته گاهي ديگران را به فتنه مي اندازند و گاهي هم يک کارهاي خوبي انجام مي دهند. حتّي گاهي به ديگران کمک مي کنند و دست شان را مي گيرند تا از يک خطري نجا تشان دهند؛ ولي گاهي هم يک کارهاي عجيب و غريبي مي کنند. اين ها چرا اينگونه عمل مي کنند ؟
اين رفتار عوامل مختلف رواني دارد که احصاء آن مشکل است؛ ولي آنچه ما از قرآن استفاده مي کنيم و از تجرب ههاي عملي و مواردي که مورد تأييد روانشناسي است، به دست مي آوريم، اين است که مه مترين - نه، تنها- عامل اين رفتار حسد است.