فکر نم يکنم در اين مسئله شکّي باشد که گاه انسان با تقوا، متدين و عالمي پيدا مي شود که انسان ساده اي است؛ يعني به راحتي سرش کلاه مي رود. به عنوان مثال در داستان جنگ صفين شايد بتوان گفت ابوموسي اشعري اين گونه بوده است. او در قضيه حکميّت، فريب عمرو عاص را خورد.
شناخت اين ها از اين جهت مهم است که در مواجهه با فتنه و فتنه گران بدانيم چه موضعي بايد بگيريم و چه وظيفه اي داريم. توجه به اي نها مي تواند کمک کند به اي نکه خود ما کمتر در دام بيافتيم و بتوانيم وظيفه اي که در قبال ديگران داريم، انجام دهيم. اگر گمان کنيم که هر کس فهم خيلي خوبي دارد و خيلي با هوش است، هيچ وقت فتنه جو نمي شود، زود فريب مي خوريم. بايد بدانيم که اگر کسي فهم خوبي نداشته باشد، نمي تواند فتنه را طراحي کند. معاويه که در مقابل اميرالمؤمنين عليه السّلام آن فتنه را برپا کرد، هوش فراواني داشته و در آن زمان به داهيه عرب معروف بوده است. اميرالمؤمنين در مقابل اين حرف مشهور موضع گرفتند و فرمود: «وَ ا مَا مُعَاوِيَةُ بِأَدْهَى منِيِّ وَ لكَِنهَُّ يغَدِْرُ وَ يفَجُْرُ وَ لوَْ كَرَاهِيةَُ الغَْدْرِ لكَُنتُْ منِْ أدَْهَى الناَّس ... « : 2 » خيال نکنيد معاويه باهوش تر از من است. من مانع دارم. تقوا جلويم را گرفته است. »
آن کسي که اين فتنه را به وجود مي آورد و کاري مي کند که سال ها مردم فکر کنند علي اصلاً اهل نماز نيست، بايد داهيه عرب باشد. اين طور تبليغ کردن و يک ملّتي را اين طور بار آوردن، کار هر کسي نيست. خيلي توانايي مي خواهد. البته هر فرد باهوشي هم فتنه جو نيست. اين يک شمشير دو لبه است. هوش مي تواند در يک مسير صحيح هم به کار بيافتد و فتنه ها را خاموش کند. آن کسي که خاموش کننده فتنه و اصلاح طلب واقعي است، او هم بايد هوش سرشاري داشته باشد و همچنين بايد انسان بلند پرواز و داراي همّت بلند باشد. بله، مسأله چندچهرگي و نقش بازي کردن کار شيطان است. بنده مؤمن و صالح خدا هيچ وقت اين گونه نمي شود. در زندگي اميرالمؤمنين عليه السّلام يک نقطه ابهام و دو پهلو وجود ندارد؛ خيلي صاف و شفّاف است. اگر به کسي اعتراض داشت خيلي صريح به او مي گفت. در زندگي او اموري است که ما حتّي نمونه هاي کوچکش را نمي توانيم در جامعه مان اجرا کنيم. به سبب همين امور بود که او را تحمّل نمي کردند.