مؤلفه هاي فتنه هاي اجتماعي
مي توان گفت: مؤلفه هاي فتنه عبارتند از:1. کساني که از راه فضاي غبارآلود و آب گل آلود سعي در رسيدن به اهداف شان را
دارند.
2. کساني که در اين مسير از راه هاي مختلف به کار گرفته مي شوند. اين افراد يا
مزدورند، يا فريب خورده.
3. گاهي يک عامل کمکي براي رواج فتنه پيدا مي شود و آن کساني هستند که نيتي
سوء و هدفي شيطاني ندارند؛ حتّي ممکن است به نيّت خير و به قصد انجام وظيفه، چنين
اقدامي انجام دهند؛ حتّي ممکن است اقدام حقّي هم باشد؛ يعني يک مطلب حقّي را
بيان مي کنند، امّا به خاطر بي بصيرتي و کم آگاهي، اين مطلب را در جائي يا در زماني
يا به شکلي بيان مي کنند که فتنه جويان از آن استفاده مي کنند. مطلب حقّ در عالم
زياد است، امّا همه چيز را در همه وقت و همه جا نبايد بيان کرد. چنين عاملي گاهي در
گسترش فتنه نقش دارد.
ويژگي هاي هر يک از مؤلفه ها
هر کدام از اين سه دسته در پيدايش و گسترش فتنه مؤثر هستند؛ امّا همه از لحاظويژگ يهاي شخصيّتي و روان شناختي مثل هم نيستند. هر کدام نقشي را ايفا مي کنند و
ويژگ يهاي خاصّي دارند. در جلسه قبل به شرايط و ويژگي هاي دسته اول اشاره کردم.
عرض شد که به وجود آوردن اين پديده اجتماعيِ خاصّ، که هزين ههائي دارد و گاه
ممکن است سال ها نياز به برنام هريزي داشته باشد، از هر کسي برنمي آيد. اوّلين شرط
اين افراد داشتن همّت بلند منفي و بلندپرواز يهاي ب يجا است. دوّمين ويژگي اين افراد
برخورداري از هوش ممتاز و سومين ويژگي، داشتن روح نفاق و چند چهرگي است. از
آنجا که اين افراد مي توانند پنهان کاري کنند، غالباً شناخته نم يشوند. شايد بعد از اي نکه
فتنه تمام شد و آن ها به مقاصدشان رسيدند يا شکست خوردند، معلوم شود که اصلاً
اين ها از اوّل چه کساني بوده اند.
امّا گروه دوم يا عامل ميانيِ مؤثر در فتنه، نيازي به اين ويژگي ها ندارد؛ اين افراد نه لازم
است آن بلندپروازي و نه آن هوش سرشار را داشته باشند و نه لزومي دارد که خيلي
منافقانه کار کنند؛ بلکه اين افراد بيشتر در بند اغراض مادي و لذايذ حيواني هستند. البته
گاهي عوامل ديگري هم ضميمه م يشود؛ امّا آنچه لازم است اين است که پو لپرست
باشند تا گروه اول بتوانند با دادن پول به آن ها از آن ها بخواهند که نقشي را بازي کنند.
اين ها سطح توقّعات شان پايي نتر و همّت شان پس تتر است. عملاً هم کارهايي که انجام
مي دهند، کارهاي کم ارزشي است، يعني هيچ وجهه اخلاقي و ارزشي ندارد.
امّا گروه سوم ممکن است نه آن صفات زشت شيطاني را داشته باشند و نه خيلي
پو لپرست باشند.
مشکل اين افراد اين است که خوب نمي فهمند و درست تشخيص
نمي دهند. هم در زندگي روزمره خودمان، هم در تاريخ اسلام، و هم در تاريخ معاصر
چنين کساني را سراغ داريم. آدم هاي خوب، حتّي عالم، با تقوا، اهل زهد و ساده زيستي
هستند يا بوده اند که بدون اين که دنبال شهوات باشند، به خاطر کم فهمي کاري کرده
اند که بعد معلوم شده يکي از عوامل مؤثر در پيشرفت فتنه بوده اند. اين که اي نها پيش
خدا معاقب باشند يا نه، حسابش با خداست و به اين بحث مربوط نمي شود؛ بحث ما
تحليل يک پديده اجتماعي است.