تحريف مفاهيم و بازي با واژ هها
نمونه ديگر، مفهوم آزادي است که يکي از ارزش هاست. باور من اين است که هيچکس در دنيا جرأت نمي کند نسبت به اهميّت و ارزش و قداست اين شعار ترديدي داشته
باشد. امّا با اين مفهوم بازي مي کنند؛ آن چنان آن را توسعه مي دهند که حاصل آن اين
مي شود که هر چه دلت مي خواهد عمل کن و هيچ قيد و بندي نداشته باش! اين حرف
شوخي نيست؛ امروز بزرگ ترين افتخار فرهنگ آمريکايي همين است که مي گويند:
«ما نسبت به اروپايي ها برتري داريم؛ زيرا ما مشغول فراهم کردن زمينه اي هستيم که
هر کسي هر طور دلش مي خواهد، زندگي کند، و حتي المقدور قيد و بندها و قانون ها
و هنجارهاي اجتماعي شکسته شود. » من اوّلين بار که در بعضي از دانشگاه ها و مجامع
آمريکا صحنه هايي را مي ديدم، واقعاً تعجب مي کردم که آيا اي نها بشر هستند. از ما
دعوت کرده بودند سر يک کلاسي بحثي داشته باشيم. جناب آقاي دکتر حداد عادل
هم آن وقت تشريف داشتند و حرف هاي بنده را ترجمه مي کردند. يک صحنه هايي را
ما در کلاس دانشگاه مي ديديم که تعجب مي کرديم که آيا اينجا واقعاً دانشگاه است؟!
در دانشگاه هاي اروپا اين طور نيست؛ ولي آمريکايي ها با افتخار مي گويند: «ما اين
قدر آزاد هستيم که هر کس هر کاري دلش مي خواهد، مي کند. اين هديه اي است
که ما براي انسان ها آورده ايم. » از يک وزير ارشادي در دولت جمهوري اسلامي البته
حالا در خارج از کشور پناهنده است سؤال شد: وزارت ارشاد اسلامي شما چه خدمتي
به فرهنگ اسلامي ما کرده است؟ گفت: «بزرگ ترين خدمتي که ما کرديم دادن
آزادي به مردم بود؛ چه ارزشي از اين بالاتر؟ ما سعي کرديم مردم آ نطور که دلشان
مي خواهد آزاد باشند؛ ايران هم بايد مثل برخي کشورها بشود که خانم هاي باحجاب
و ب يحجاب کنار هم هستند. » طرح اين مسائل يعني فراهم شدن زمينه هاي فتنه؛ يعني
طوري کار فرهنگي در جامعه انجام بگيرد که باورهاي مردم سست شود، و مکتب هاي
فلسفي مختلفي مثل شک گرايي، نسبي گرايي، پوچ گرايي، سکولاريسم، اومانيسم، در
جامعه رواج پيدا کنند، که البته اکنون به صورت هاي گوناگون در کتاب ها، فيلم ها و
... منعکس م يشود و کسي هم خيلي متوجّه نيست.