آگاه يبخشي، پادزهر جهل و ابهام
طبيعي است که براي رفع عامل اوّل يعني جهل و ابهام، بايد آگاهي داد و روشنگريو افشاگري کرد، تا حقّ روشن شود و با باطل مشتبه نشود. اين کاري است که در ابتدا
همه انبيا انجام مي دادند. البته اين وظيفه در قبال کساني است که اميدي هر چند ضعيف
به هدايتشان وجود دارد. حتّي از آداب اسلامي در حرکت هاي نظامي، دفاعي و جهادي
اين است که مجاهد در ابتدا بايد انذار، ارشاد و اتمام حجّت کند. هنگامي که پيغمبر
اکرم صلي الله عليه و آله اميرالمومنين عليه السلام را به يمن فرستادند تا فتنه اي را
سرکوب کنند، عمده سفارش ايشان به اميرالمؤمنين اين بود:
«لَأَنْ يَهْدِيَ ا عَلَى يَدَيْكَ
عَبدْا مِنْ عِباَدِ ا خَيرٌْ لكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيهِْ الشَّمْس 7»
يا علي! اگر يک نفر را هدايت
کني براي تو از هر چه خورشيد بر آن مي تابد بهتر است. اين جز ء آداب جهاد اسلامي
است که مسلما نها در مقابل کساني که مي خواهند با آنها به جنگ بپردازند، اول آ نها
را هدايت کنند؛ بگويند: «اگر حرفي داريد، بزنيد؛ اگر شبهه اي داريد، بپرسيد »، تا حجّت
بر آن ها تمام شود. نبايد ارشاد ديگران را سبک بشماريم. ما که معتقديم لغزش در امور
ديني باعث جهنّم و عذاب آخرت مي شود و قابل مقايسه با بدبخت يهاي دنيا نيست،
بايد نسبت به ارشاد ديگران دلسوز باشيم. چه طور براي يک فقيري که نان شب ندارد،
يا مريضي که بيمارستان او را نپذيرفته، دلمان مي سوزد، حال وقتي مي بينيم کسي دارد
گرفتار آتش جهنّم مي شود نبايد دلمان بسوزد؟
اما براي ارشاد ديگران لازم است که
اوّل خودمان راه حقّ را بشناسيم، بعد به سراغ ارشاد ديگران برويم. اين طور نباشد که
روي توهّمات يک مطلبي به ما القا شده باشد و سعي کنيم آن را به ديگران منتقل کنيم.