پيچيده بودن جنگ نرم در جامعه ديني
بحث اصلي ما در مورد فتنه هاي معنوي است؛ يعني فتنه هايي که به دين، ايمان و نظاماسلامي ما مربوط است. در اين جا فتنه گران با جامعه اي روبرو هستند که نظام سياسي
آن مبتني بر دين است؛ به اصطلاح امروزي، يک نظام ايدئولوژيک است. چنين جامعه
اي صرفاً متّکي به قدرت نيست؛ بلکه به اعتقادات و باورهاي مردم متّکي است. براي
تضعيف چنين نظامي جنگ نرم، کاربرد بيشتري دارد؛ چراکه باورهاي ديني، هم علّت
مُحدِثه و هم علّت مُبقِيه اين نظام است. اقدام به برپايي اين نظام از ابتداء و تلاش براي
حفظ آن در ادامه، همه بر اساس اعتقادات ديني و انجام وظيفه شرعي بوده است. در
صورت بروز جنگ سخت، مردم ما باز بر اساس وظايف ديني حاضر به جانفشاني
هستند. کساني که با چنين نظامي دشمني کنند به طور طبيعي بايد در فکر سست کردن
پاي ههاي فکري و اعتقادي مردم باشند؛ بنابراين علاوه بر روش هايي که در انقلا بهاي
مخملي و در جن گهاي نرم ديگر به کار مي گيرند، در اين جا بايد روش هاي پيچيده تر
و گسترده تري را به کار ببرند.
وقتي آمريکائي ها مي خواستند اوکراين را از چنگ روسيه در بياورند، ابتدا جنگ نرم
را شروع کردند و نهايتاً يک انقلاب مخملي در آ نجا به وجود آوردند و بدون اين که به
جنگ صريح نظامي بيانجامد، حکومت اوکراين را عوض کردند. اين دو کشور هر دو
سکولار بودند؛ در اينجا راه خيلي سخت نيست. فقط کافي است که مردم را نسبت به آن
نظام بدبين کنند و يک عدّ هاي را هم براي شورش آماده کنند. بسته به اين که چه اندازه
زمينه آماده شده باشد و چه اندازه سرمايه گذاري کنند، نتيجه مي گيرند. امّا وقتي با يک
نظامي که بر اساس دين استوار است، مواجه شوند، راه فرق مي کند. اين گونه نظام ها
تنها به قدرت مادي، ثروت، تکنولوژي، علم، سرمايه و حتّي نيروي انساني متّکي نيستند.