فصل دوم:
فتنه وسيله آزمايش است
تنزيه صفات و افعال الهي
آن جا که خدا بندگانش را امتحان م يکند، اين سؤال مطرح م يشود: اصلاً امتحان خداچه معنائي دارد؟ معمولاً چيزي را امتحان مي کنيم که اطلاع درستي از آن نداريم، يا
کساني را مورد امتحان قرار م يدهيم که آ نها را کاملاً نم يشناسيم و مي خواهيم آنها
را شناسايي کنيم.امّا به عقيده ما خداي متعال همه چيز را خوب مي داند؛ حتّي خطورات ذهني ما را
مي داند و به سرنوشتمان علم دارد. حال کسي که اين همه آگاهي دارد و چيزي بر
او مخفي نيست، امتحان به چه کار او م يآيد؟ اين سؤال در باره خيلي از مفاهيمي که
در قرآن درباره خداوند ذکر شده است، به خصوص در صفات و افعالي الهي، مطرح
م يشود. مثلاً قرآن درباره عدّه اي م يفرمايد: خدا از آن ها انتقام گرفت: «فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ
فَأَغْرَقْناهُمْ فِي الْيَمِّ ... 2» .
در اي نجا هم اين سؤال مطرح م يشود که انتقام در جائي است
که کسي به آدم ضرري بزند و او در صدد جبران اين ضرر برآيد. معمولاً هم براي تشفي
و خنک شدن داغ دل است: «... وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنين 3» . اين چنين مفاهيمي در
مورد خدا معني ندارد. چراکه خدا از حالي به حالي تغيير نمي کند و همچنين ضرري
به او نمي رسد. در مورد چنين کسي که هيچ ضرري به او نم يخورد، اين انتقام گرفتن
يعني چه؟در مورد غضب هم همين مسئله مطرح مي شود. قرآن در موارد زيادي م يفرمايد: خدا
بر کساني غضب کرد: «... غَضِبَ ا عَلَيْهِم ... 4» . کسي که ضرري به او خورده، اهانتي
به او شده، ناراحت م يشود، خونش به جوش م يآيد، رنگش قرمز م يشود و ر گهاي
گردنش پر مي شود. در اين حال مي گويند: غضب کرد. امّا خدا اين حالات را ندارد.
اصلاً تحت تأثير چيزي قرار نمي گيرد. اگر دقت کنيم اين سؤال در مورد خشنود شدن
خدا هم مطرح م يشود.