فصل پانزدهم :
تحريف مفاهيم
و بازي با واژه ها
خلاصة مباحث گذشته
در جلسات اخير تحليلي از کيفيت پيدايش فتنه هاي اجتماعي در جوامع ديني را ارائهداديم. عرض کرديم: اين فتن هها معمولاً به وسيله سه گروه انجام مي گيرد: يک گروه
کساني که به تعبير قرآن کريم از شياطين هستند و براي رسيدن به اغراض شوم خود يک
سلسله پديده هاي اجتماعي را طراحي مي کنند.
گروه دوم عامل مباشر در ايجاد فتنه در
جامعه هستند که از عوامل پشت پرده، إلهام مي گيرند و پشتيباني مي شوند و براي رسيدن
به آمال و آرزوهاي پست دنيوي، دينشان را مي فروشند. گروه سوم کساني هستند که
اهل اطاعت و عبادت اند و احياناً معلوماتي هم دارند؛ ولي نسبت به فعاليت هاي شياطين
و نقش ههاي آ نها آگاهي ندارند؛ گاهي به گمان انجام وظيفه ، کاري مي کنند که در
واقع عامل تأييد فتنه گران مي شود. گاهي تأثير ايشان در جامعه از هر دو گروه ديگر
بيشتر است؛ ما نسبت به اين گروه بايد حساسيّت بيشتري داشته باشيم. در اين جا نبايد
اسلحه اي به کار برد، نبايد بي احترامي کرد؛ اما بايد از راه هاي عاقلانه آن ها را متوجّه
اشتباهشان کرد.
البته در مسائل انساني و اجتماعي که اراده و اختيار افراد در تحقق آ نها نقش دارد،
فرمولي که صد در صد نتيجه بدهد، وجود ندارد. هيچ پيغمبري نتوانست تمام قومش را
هدايت کند؛ هيچ امامي نبود که بتواند جامعه خودش را صد در صد اصلاح کند. قرآن
از قول ايشان مي فرمايد: «... إِنْ أُريدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفيقي إِلاَّ بِا ... 1 » .
بالأخره موضوع هدايت، انسان است و انسان هم موجودي مختار است. تدبير انسان يک
تدبير مکانيکي نيست، به طوري که يک فردي را وارد کارخانه اي کنند و از آن طرف
يک کالاي خاصّ خارج شود. هر چقدر روي يک انسان کار تربيتي شود، نهايتاً فکر و
اراده خودش مؤثر است که آن هم به مقدار معرفت و ايمانش بستگي دارد.