فصل چهارم : هرچه امتحان سخت تر، پاداش آن بيشتر - فراسوی غبار ندای انقلاب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فراسوی غبار ندای انقلاب - نسخه متنی

محمدتقي مصباح يزدي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل چهارم :
هرچه امتحان سخت تر،
پاداش آن بيشتر

اولين مورد امتحان در عالم خلقت

حضرت در ابتدا م يفرمايند: خداي متعال وقتي حضرت آدم را خلق کرد، فرشتگان و
ابليس را به وسيله حضرت آدم امتحان کرد. گويا اوّلين مورد امتحان در عالم خلقت،
امتحان فرشتگان و ابليس به وسيله حضرت آدم بود. خداي متعال به فرشتگان و ابليس
- که در صف ملائکه قرار داشت - امر فرمود: همه در مقابل او به خاک بيفتيد: «فَقَعُوا
لَهُ ساجِدين 7» . فرشتگان همه بي چون و چرا به سجده افتادند. در رابطه با اينکه همه
فرشتگان بودند يا فرشتگان ارضي - فرشتگان موکّل در زمين - قدر متيقن همه فرشتگان
ارضي که موکّل به اين عالم هستند، بوده اند؛ چون در برخي روايات اشاره شده که
دسته اي از فرشتگان، آن چنان مستغرق در جلال و جمال الهي هستند که اصلاً از اينکه
خدا انسان و آدمي آفريده است، با خبر نشده اند نرد علمها الي اهلها.

در ميان اي نها فقط ابليس از جنس فرشتگان نبوده است؛ امّا از کثرت عبادت بسيار شبيه
آن ها شده بود، به طوري که ديگر ملائکه گمان م يکردند که وي نيز از آ نهاست؛ لذا
وقتي به ملائکه خطاب شد که سجده کنيد، از آ نجا که به اين جمع خطاب شد، ابليس
هم با اين که از جنّ بود، مکلّف بود سجده کند.
ابليس مردود شد.

«قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ 7»

گفت: من به بشري که از گلي خشکيده خلق شده است، سجده نم يکنم. «صَلْصالٍ مِنْ
حَمَإٍ مَسْنُونٍ » يعني گل خشکيده و بعضي به لجن ترجمه کرده اند. به هرحال آدم از گل
خشکيده اي خلق شد. به همين جهت هم ابليس م يگفت: من اشرف از او هستم چون
من از آتش خلق شده ام. اميرالمؤمنين عليه السّلام بعد از اين که به اين داستان اشاره
مي کنند، م يفرمايند: «... وَ لَوْ أَرَادَ ا أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ مِنْ نُورٍ يَخْطَفُ الْأَبْصَارَ ضِيَاؤُهُ وَ
يبَهَْرُ العُْقُولَ رُوَاؤُه وَ طِيبٍ يأَخُْذُ النْأَفَْاسَ عَرْفهُ لفَعَلَ وَ لوَْ فعَلَ لظَلتَّْ لهَُ العْأَْناَقُ خَاضِعَةً وَ
لَخَفَّتِ الْبَلْوَى فِيهِ عَلَى الْمَ ئَالِكَة ... »

اگر خدا مي خواست آدم را از نوري خلق مي کرد
که روشني او چش مها را خيره م يکرد و زيبائيش عق لها را مبهوت م يساخت و از
عطري که تمام نف سها را به خودش مشغول م يکرد و همه مي خواستند او را ببويند.

/ 125