مسئوليت، تابع اختيار و قدرت
جواب اين است که اين دو آزمايش با هم متفاوت اند. تفاوت اين دو در اين است کهافعالي که هم به خدا و هم به ديگران نسبت داده مي شوند يعني هم گفته مي شود:
« ... فِتْنَتُكَ... 2 » ، هم گفته مي شود: « ... لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطا ن ... 3 » و هم گفته مي شود: ...«
لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ ... 4 » - به اين جهت است که يک فعل ممکن است سه عامل داشته
باشد: 1. انساني که موجب گمراهي شده است، 2. شيطاني که آن انسان را وسوسه کرده
است، 3. خدايي که ابليس را آفريده و زمينة وسوسه را فراهم کرده است. هر سه فاعل
اند. در جلسه قبل توضيح دادم که در اين موارد اين گونه نيست که فتنه را يا بايد به خدا
نسبت دهيم، يا به شيطان و يا به انسان. انسان فتنه گر در حوزه کاري خود، وظيفه دارد
که کارش را درست انجام دهد، حرف درست بزند، دروغ نگويد، تزوير نداشته باشد،
حقّ هبازي نکند. او تکاليفي دارد. اگر اين تکاليف را درست انجام دهد، ثواب مي برد و
اگر اين وظيفه را درست انجام ندهد، مردم را وسوسه کند، فريب دهد و فساد بر پا کند،
مؤاخذه م يشود. اين نسبت ها در سطح خودش حقيقت دارد. اين شخص با اراده خود
اين افعال را انجام داده است و مسؤوليّت آن افعال به عهده اوست. در يک نگاه عميق
تر اين شخص در عين حالي که فاعل است، عامل ديگري براي برپائي اين فساد به وي
کمک کرده است؛ يعني شيطان او را وسوسه کرده و او وسوسه شيطان را پذيرفته و به
اغواي ديگران اقدام کرده است.
چون با اختيار خودش وسوسه را پذيرفته، مسؤوليّت آن
کار به عهده اوست. مي توانست نپذيرد. شيطان او را مجبور نکرده بود. همچنين از آن
جهت که وسوسه شيطان در انجام اين عمل نقش داشته است، به همان اندازه به شيطان
هم نسبت داده مي شود. شيطان هم مجبور نيست که کسي را به هيجان بياورد و در انجام
فتنه ياري کند. خدا هم تشريعاً او را نهي کرده است؛ ولي او با اختيار خودش عصيان مي
کند و اقدام به اغواء بندگان خدا مي-کند. بنابراين شيطان با اين که عامل امتحان است،
ولي نه مسلوب الاختيار است و نه معاف از مسئوليت. چون با امر خدا مخالفت مي کند،
معذّب هم خواهد بود. او نسبت به کار خودش مسئول است؛ چون مسؤوليّت تابع اختيار
و قدرت است. هر جا قدرت باشد، مسؤوليّت هم هست و در اين سه سطح قدرت وجود
دارد، پس مسئوليّت هم وجود دارد. به عبارت ديگر، حساب عالم تکوين از عالم تشريع
جداست. هر جا تشريع و امر و نهي خدا باشد، به دنبال آن ثواب و عقاب هم خواهد بود.
خداوند به شيطان فرمود: «بايد به آدم سجده کني، نبايد بندگان خدا را گمراه کني ». اين
تشريع است. امّا تکويناً چه خواهد شد، البته ابليس نقش خود را ايفاء و کساني را هم
گمراه خواهد کرد؛ ولي آن مربوط به تکوين عالم است. ابليس در مقابل اعمال خود، از
آن جهت که نهي خدا به آن تعلق مي گيرد، تکليف دارد. اگر اين تکليف را انجام داد،
ثواب دارد، و اگر مخالفت کرد، عقاب دارد.از طرفي، خداوند مي داند که شيطان با اختيار خودش در اين-جا وسوسه مي کند و
اين شخص هم با اختيار خودش وسوسه او را مي پذيرد يا در معرض پذيرش آن قرار
مي گيرد. خداوند که بر همه اي نها احاطه دارد، طرحي فوق طرح إبليس، انسان فتنه گر
و آن رفتار فتنه، مي زند و روي اين مفروضات يک طرح کلّي و تدبير کلان قرار مي
دهد و آن عبارت است از اين که بايد انساني و إبليسي باشند و برخي از انسان ها تحت
تاثير إبليس قرار گيرند و جزء شياطين إنسي شوند. با وجود اين تدبير، بدون اين که هيچ
جبري در کار باشد، همه تحت يک امتحان فراگير قرار خواهند داشت. از جهت آن
تدبير فوقاني که اين اسباب و وسايل را فراهم کرده است، اين اعمال به خدا هم نسبت
داده مي شود.