وظيفه ما در فتنه ها
مسأله ديگر اين است که ما در مقابل فتنه ها چه تکليفي داريم؟ في الجمله جوابش معلومشد که تا آن اندازه که اختيار و قدرت اطاعت خدا و قدرت مخالفت با شيطان داريم،
مسئوليّت داريم و نبايد با امر خدا مخالفت کنيم. پس کسي نمي تواند بگويد: «بزرگان
ما گفته اند: در آخرالزّمان فتن ههايي واقع مي شود، پس ما ديگر تکليفي نداريم »، زيرا
اين حوادث به دست خود انسان ها و با اختيار خود آن ها واقع مي شوند. اگر گفته اند:
در آخرالزّمان بعضي از انسا نها خيلي بي حيا مي شوند، معنايش اين نيست که عدّه اي
بي حيائي کنند و بگويند: «آخرالزّمان است بايد بي حيا شد »! اين پي شگوييِ يک امر
تکويني است و تکليف را از آ نها سلب نمي کند.
بزرگان ما خبر داده اند که عدّه اي با اختيار خود عصيان مي کنند و رعايت ارز شهاي
اسلامي را نمي کنند. وقتي وضع حيا در جامعه را با ده سال قبل مقايسه مي کنيم، مي
ببينيم مردها در حوزه کاري خود و خانم ها در حوزه خود، سطح حياءشان چقدر فرق
کرده است. نسل جديد حتّي در برخي خانواده هاي متديّن، اصلاً مسأله حيا را به عنوان
يک ارزش اسلامي باور ندارند و خود را ملزم به رعايت آن نمي دانند. اطاعت و احترام
به والدين در سنّت هاي ما وجود داشته است. حتّي در روايات آمده است که از آداب
اسلامي اين است که تا پدر اجازه نداده است، فرزند در حضور پدر نبايد بنشيند. اين
يک ادب اسلامي است. حالا ديده مي شود که فرزند در مقام تأديب پدرش بر مي آيد!
فرهنگ ما تا اين حدّ تغيير کرده و از فرهنگ اسلامي فاصله گرفته است.