ادب در بندگي
البته روش تربيتي قرآن اين است که معمولاً شرور را به خود انسا نها، يا به موجوداتديگر، يا به شيطان نسبت م يدهد: «... زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُم ... 5 » . حضرت ايّوب
عرض کرد: «... مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ 6 » : پروردگارا! اين گرفتاري ها را شيطان
براي من فراهم کرده است. معمولاً قرآن شرور را به خدا نسبت نمي دهد. قرآن يک
نوع ادب را به بشر م يآموزد که انسان بدي هايش را هميشه متوجّه خودش کند. گاهي
صريحاً م يفرمايد:
«ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ ا وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِك... 7»
:هر خيري از خداست و بدي ها از ناحيه خودت است. حضرت ابراهيم نيز در مقابل
نمرود، وقتي مي خواست خدا را معرفي کند، گفت: «وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفين 8 » .
بيماري را به خدا نسبت نداد؛ بلکه گفت: وقتي مريض شدم، خدا مرا شفا مي دهد. اين
يک ادب است که انسان در مقام عبوديت بدي هايش را از خودش ببيند.
چون در فتنه بيشتر توجّه به مشکلات و گرفتار يها و ابهام هاست، عموماً در موارد شرّ به
کار م يرود و اين ها به غير خدا نسبت داده م يشود. البته گاهي در موارد خير هم به کار
م يرود ولذا نسبت فتن ههاي خير به خدا نفي نمي شود؛ ولي به هر حال با آن ديد توحيدي
همه اين ها انتساب به خداي متعال دارد.