هرچه امتحان سختتر، پاداش آن بيشتر
حضرت در ادامه م يفرمايد: «وَ كُلَّمَا كَانَتِ الْبَلْوَى وَ ا خِالْتِبَارُ أَعْظَمَ كَانَتِ الْمَثُوبَةُ وَالْجَزَاءُ أَجْزَل ». اين يک قاعده کلي است که البته روشن است؛ ولي حضرت به آن
تصريح فرموده است. مي گويد: برخي از اين امتحان ها، آسان تر، و برخي سخ تتر است.
هر چه امتحان سخ تتر باشد، پاداش آن بيشتر خواهد بود. امتحا نهاي ساده که افراد،
راحت مي توانند جواب دهند، مزد زيادي ندارد.
در مورد حضرت ابراهيم، در آتش افتادن، يک امتحان بود که آن را با رضا و رغبتِ
فراوان پذيرفت. اگر اهميّت آن امتحاناتي که در مورد حضرت ابراهيم بود را هم کساني
بفهمند، مثل افتادن در آتش و ... که کمابيش ما هم م يفهميم ، امّا يک امتحانات خيلي
دقيق وجود دارد که اصلاً ما صورت مسأله را نم يفهميم. به نظر من امتحانِ مه متر براي
آن حضرت، آن لحظه اي بود که جبرئيل آمد و گفت: «هَلْ لَكَ مِنْ حَاجَةٍ »: کاري با
ما داري؟ ابراهيم بين زمين و هوا در فضائي است که او را از منجنيق پرت کرده اند تا
داخل آتش بيفتد! در اين فاصله جبرئيل آمده و مي گويد: با ما کاري داري؟
فرمود: «أَمَّا
إِلَيْكَ فَ »َال: به تو احتياجي ندارم! اين امتحان است. اين از آن در آتش افتادن و از ذبح
فرزند هم مه متر است. در يک چنين حالي انسان بگويد: «فقط خدا »، و به هيچ کس
ديگري اعتمادي نداشته باشد، مهم است. از اين قبيل امتحانات براي پيغمبر اسلام فراوان
بوده است. پيامبر گرامي اسلام هم امتحان داشت؛ امّا آنچه او در سايه امتحان به دست
مي آورد، از همه آنچه ما در عالم مي شناسيم، ارزشمند تر بود.