نسيان روز حساب، عامل کوردلي
طبق بيان صريح قرآن آنچه موجب ارتکاب گناه م ي شود، نسيان روز حساب است وحتماً لازم نيست روز حساب را انکار کنند: «... إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ ا لَهُمْ عَذابٌ
شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِساب 1» . لذا در عمل با کساني که معتقد نيستند فرقي ندارند: «ثُمَّ
كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّوا ى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ ا وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ 2» . نتيجه گناه به
اين جا م ي کشد که انسان دين و ايمانش را از دست مي دهد. اول شک پيدا م ي شود،
کم کم شک تقويت مي شود و گاهي به انکار هم کشيده م ي شود. اين دسته چون
آگاهانه به فساد اقدام مي کنند، در اثر شدت گناه، کارشان به جائي مي رسد که باطنشان
کور مي شود. قرآن مي فرمايد: عدّه اي معبود خود را هواي نفس قرار داده اند: «أَ فَرَأَيْتَ
منَِ اتخَّذَ إلِهَهُ هَواه وَ أضَلهَُّ ا عَل ى عِلمٍْ وَ خَتمَ عَل ى سَمْعهِ وَ قلَبْهِ وَ جَعَلَ عَل ى بصَرِه غِشاوَة فمَنْ يهَْديهِ منِْ بعَدِْ ا أ فلَا تذَكَّرُونَ 3»
کسي که معبود خودش را هواي خود قرار داده،
يعني دربرابر فرمان نفس تسليم است و او را م ي پرستد، خدا او را با اين که علم دارد
و مي فهمد که چه امري خوب و چه امري بد است، گمراهش مي کند و بر قلب و
گوشش مهر م ي زند و جلوي چشم او را هم با پرده اي مي پوشاند. وقتي پرده ضخيم ي
در برابر چشم قرار گيرد، هر چند که چشم سالم باشد، قادر به ديدن نخواهد بود؛ «فَمَنْ
يَهْديهِ مِنْ بَعْدِ ا »َّهل: چه کسي م ي تواند انساني را که خدا گمراه کرده است، هدايت کند؟
اگر کساني به اين حدّ رسيدند ديگر وقت گذاشتن براي آن ها فايده اي ندارد. اين ها
قابل هدايت نيستند. البته اتمام حجّت مسئله ديگري است. انسان وظيفه امر به معروف
و نهي از منکر دارد که مصلحت کلّي آن اتمام حجّت و در مرتبه بعد در صورتي که
اميد به تأثير وجود داشته باشد، ارشاد ديگران است. امّا اين که انسان وقت صرف کند
و متصّدي هدايت چنين انساني شود، کار لغوي است. صرفاً جهت اتمام حجّت خوب
است که يک بار گفته شود و اگر احتمال تأثيري مي دهيم ، موعظه اي هم بشود.