فصل چهاردهم:
عالمان بي بصيرت ،
مؤثرترين عامل در فتنه ها
مراتب فتنه گري
در جلسه قبل به اندازه اي که خداوند توفيق داد در مورد عاملين فتنه توضيحاتي عرضکرديم. عرض شد: کساني که در پيدايش فتنه مؤثر هستند، سه دسته اند: يک دسته نقش
اول را ايفا مي کنند. اين افراد معمولاً آگاهانه براي اغراض فاسدي که دارند، دست به
ايجاد فتنه مي زنند. دسته دوم، وسيله اي در دست گروه اول هستند و توسط آن ها با
پول و امثال آن استثمار م ي شوند. دسته سوم هم کساني هستند که قصد سوئي ندارند
و علاقه مند به خدمت هستند؛ ولي از روي ناآگاهي اقداماتي انجام مي دهند که عملاً
به نفع فتنه گران و به ضرر اهل حق تمام م ي شود.
البته ذکر اين تقسيم بندي به اين معنا
نيست که يک مرزبندي وجود دارد که کاملاً اين سه دسته را از هم تفکيک مي کند، به
طوري که هر کدام ويژگي خاص خودشان را به طور کامل دارند؛ بلکه اين دسته بندي
براي اين است که به انسان نشان دهد در مقام عمل با هر دسته بايد چگونه رفتار کند.
مقصود از دسته اول، يک عدّه کافر و مشرک نيستند که ذاتاً با اسلام عناد دارند؛ بلکه
ويژگي اين ها اين است که فساد اخلاقي و انحراف فکري آن ها به قدري شديد است
که براي رسيدن به هدفشان بدون هيچ ترديدي به هر کاري اقدام م ي کنند. ممکن است
از ابتداء خيلي انسان هاي بدي هم نباشند؛ ولي به تدريج در اثر انجام گناه به جائي م ي
رسند که با کفّار هم تراز مي شوند. بزرگترين فتنه اي که در عالم اسلام اتّفاق افتاد، همان
فتنه اي است که به شهادت حضرت زهراء سلام الله عليها منتهي شد، و در ادامه منجر
به واقعه کربلا و شهادت سيدالشهداء عليه السّلام شد.
عاملين اين فتنه کفّار و مشرکين
نبودند؛ عاملين اول اين فتنه کساني بودند که سال ها پاي منبر پيامبر نشسته بودند و در
جنگ هاي صدر اسلام شرکت کرده و برخي از آن ها معلول جنگي بودند. برخي از
کساني که براي جنگ با سيدالشهدا عليه السّلام به کربلا آمده بودند، از کساني بودند
که چند سال پيش از آن در رکاب اميرالمؤمنين عليه السّلام عليه معاويه جنگيده بودند.