معارف قرآن در المیزان

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

نسخه متنی -صفحه : 132/ 130
نمايش فراداده

                                                                          فصل دهم

                                                                     قـانـون خلـقـت

 

نظـام عمومى جهان و قانون ثابت در آن

« اِنَّ فى خَلْقِ السَّمواتِ وَ الاَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ...لاَياتٍ لِقَوْمٍ يَـعْـقِـلُـونَ!» (164 / بـقــره)
اين اجرام زمينى و آسمانى كه از نظر حجم و كوچكى و بزرگى و هم دورى و نزديكى مختلفند. عالمى كه با همه وسعتش هر ناحيه‏اش در ناحيه ديگر اثر مى‏گذارد و هر جزءاش در هر كجا كه واقع شده باشد از آثارى كه ساير اجزاء در آن دارند متأثر مى‏شود، جاذبه عمومى‏اش يكديگر را به هم متصل مى‏كند، نورش و حرارتش همچنين و   با اين تـأثيـر و تـأثـر سنّت حـركــت عمـومى و زمـان عمـومى را به جريان مى‏اندازد.
و اين نظام عمومى و دايم و تحت قانونى ثابت است و حتى قانون نسبيّت عمومى هم كه قوانين حركت عمومى در عالم جسمانى را محكوم به دگرگونگى مى‏داند، نمى‏تواند از اعتراف به اين كه خودش هم محكوم قانون ديگرى است، خوددارى كند، قانونى ثابت در تغييــر و تحــول (يعنـى تغييـر و تحـول در آن قــانـون ثــابـت و دايمى مى‏باشد.)
و از سوى ديگر اين حركت و تحول عمومى، در هر جزء از اجزاء عالم به صورتى خاص به خود، ديده مى‏شود. در بين كره آفتاب و ساير كراتى كه جزو خانواده اين منظومه‏اند، به يك صورت است و هر چه پايين‏تر مى‏آيد، دايره‏اش تنگ‏تر مى‏گردد، تا در زمين ما در دايره‏اى تنگ‏تر، نظامى ديگر به خود مى‏گيرد، حوادث خاص بدان و جرم ماه كه باز مختص بدان است و شب و روز و وزش بادها و حركت ابـرها و ريزش بارانها در تحت آن نظام اداره مى‏شود.
باز اين دايره نسبت به موجوداتى كه در زمين پديد مى‏آيند، تنگ‏تر مى‏شود و در آن دايره معادن و نباتات و حيوانات و ساير تركيبات درست مى‏شود و باز اين دايره در خصوص يك يك انواع نباتات و حيوانات و معادن و ساير تركيبات تنگ‏تر مى‏شود تا آن كه نوبت به عناصر غيرمركب برسد و باز به ذرات و اجزاء ذرات و در آخر به آخرين جزئى كه تا كنون علم بشر بدان دست يافته برسد، يعنى الكترون و پروتون، كه تازه در آن ذره خرد، نظامى نظير نظام در منظومه شمسى مى‏بينيم، هسته‏اى در مركز قرار دارد و اجرامى ديگر دور آن هسته مى‏گردند، آن چنان كه ستارگان به دور خورشيد در مدار معين مى‏گردند و در فلكى حساب شده، شنا مى‏كنند.
انسان در هر نقطه از نقاط اين عالم بايستد و نظام هر يك از اين عوالم را زير نظر بگيرد، مى‏بيند كه نظامى است دقيق و عجيب و داراى تحولات و دگرگونگى‏هايى مخصوص به خود، دگرگونگى‏هايى كه اگر نبود، اصل آن عالم پاى بر جاى نمى‏ماند و از