معارف قرآن در المیزان

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

نسخه متنی -صفحه : 132/ 23
نمايش فراداده

مالكيت الهى به اسماء حسنى

«اَللّـهُ لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ لَهُ الاْسْماءُ الْحُسْنى!» (8 / طه)
خداى‏سبحان معبودى است كه لااله الاهو و هيچ معبودى جز او نيست، چون همه اسمــاء حسنـى مال اوست. يعنى هر اسمى كه فرض شود كه نسبت به نظاير خود بهتـريـن اســم بـوده بـاشــد آن اسـم از خـداى‏تعـالى است.
مراد به اسماء حسنى الفاظى است كه دلالت بر معانى وصفى دارد و صفات جميله او را كه نهايت درجه جمال را دارد مى‏فهماند. اسماء به چند قسمند: يك قسم اسماء زشت، مانند ظالم، قسمى ديگر اسماء زيبا، مثل عادل. اسماء زيبا هم چند قسم است: يكى اسمايى كه سهمى با كم يا زياد از كمال در آن‏ها هست، هر چند از شايبه نقص و امكان خالى هم نباشد، مانند خوشگل و معتدل القامه. قسم ديگر، آن اسمايى است كه حاكى از كمال محض باشد و آميخته با شائبه نقص نباشد، مانند: حىّ و عليم و قدير، البته به شرطى كه از لوازم امكان و مادى و تركيب تجريد شود. اين قسم از اسماء احسن الاسماءاند، چون نقص و عيب در آن‏ها نيست و چون چنين است همين اسماء لايق است كه در حق خداى‏تعالى اطلاق شود و خدا را با آن‏ها توصيف كرد. البته اين گونه اطلاق و توصيف اختصاص به يك اسم و دو اسم ندارد، بلكه هر اسمى كه احسن باشد مال خداست. تمامى اسماء حسنى منحصرا براى خداست. و معناى بودن اين اسماء براى خداى‏تعالى اين است كه او بالذات مالك آن‏هاست و اگر از آن‏ها در غير خدا هم ديديم، مى‏دانيم كه خدا به او داده و به قدرى كه خواسته داده است.(1)
1- الميـــزان ج 27، ص 191.

دخالت انواع اسماء الهى در نزول انواع نعمت‏ها

« تَبــارَكَ اسْـمُ رَبِّــكَ ذِى الْجَـــلالِ وَ الاْكْــرامِ!»
« متبارك است اللّه كه به رحمان ناميده شد، بدان جهت متبارك است كه ايـن همه آلاء و نـعمت‏هــا ارزانــى داشـته و افـاضــه فـرمــوده اسـت!» (78 / الرحمن)
مــراد بــه اســم متبارك خداى‏تعالى همان رحمان است، كه سوره الرحمن با آن آغــــاز شــــده اسـت.
جمله «ذوُ الْجَــلالِ وَ الاِْكْـرامِ» اشاره به اين است كه خداى‏سبحان خود را به اسمايى حسنى نامگذارى كرده و به مدلول آن اسماء حسنى متصف هم هست و معانى وصفى و نعوت جلال و جمال را واقعا دارا و واجد است و معلوم است كه صفات فاعل در افعالش ظهورى و اثرى دارد و از اين دريچه خود را نشان مى‏دهد و همين صفات است كه فعل را به فاعلش ارتباط مى‏دهد، پس خداى‏تعالى هم اگر خلقى را بيافريد و نظامى در آن جارى ساخت بدين جهت بود كه داراى صفتى بود كه اقتضاى چنين افعالى را داشت، براى اين بود كه خالق و مبدى و بديع بود و اگر كارهايش هم متقن و بدون نقطه ضعف است، باز براى اين است كه او داراى صفاتى است كه فعل متقن را اقتضا مى‏كند و آن صفات اين